پایگاه خبری-تحلیلی ریواس جنوب (rivasjonoob.ir)/

بر کسی پوشیده نیست که استانداری، پاشنه‌ی آشیل دولت‌ها برای پیش‌بردن اهداف سیاسی آنان در استان‌های مختلف است و از همین‌رو استاندار در نقش سیاسی خود بیش از نقش‌های دیگرش زیر ذره‌بین قرار می‌گیرد و موسی خادمی استاندار دولت حسن روحانی در کهگیلویه و بویراحمد همانند دیگر همتایانش در استان‌های دیگر در معرض این ارزیابی قرار دارد؛ اما ارزیابی از جنس افکار عمومی مردم!
حسن روحانی با از خودگذشتگی محمدرضا عارف و حمایت قاطع اصلاح‌طلبان گوی سبقت را از رقبای اصولگرایش ربود و با نشستن بر صندلی ریاست‌جمهوری، دولتی شکل داد که رهبر اصلاح‌طلبان برای تشکیل آن گفته‌بود هیچ سهم‌خواهی ندارد.
با این حال روحانی حکمیت افکار عمومی را پذیرفت و به ندای اکثریت مردم که خواهان تغییر بودند، پاسخ داد و برای اینکه نشان دهد صدای مردم را شنیده است، نیروهای خود را اغلب از تحول‌خواهان یعنی اصلاح‌طلبان برگزید که یکی از این نیروها موسی خادمی بود که به عنوان نماینده دولت در استان، استاندار کهگیلویه و بویراحمد شد.
خادمی اصلاح‌طلب شناخته‌شده‌ای بود که همواره در گفتار و کردارش مشی اعتدال پیش می‌گرفت، همه جانبه‌نگر بود و با زیربنای علمی پی اهداف سیاسی خود می‌گشت.

مواضعش قبل از انتخاب شدن به عنوان استاندار در خصوص لزوم توسعه‌ی همه‌جانبه‌ی استانش گویای واقعیاتی است که امروز در رفتار وی در مقام سکانداری مدیریت استان مشهود است. همه‌ی کسانی که وی را قبل از انتصاب به این سمت می‌شناختند، می‌دانند که در بحث توسعه‌ی استان با همه‌ی مخالفین فکری‌اش هم تعامل برقرار می‌کرد و پیگیر جلساتی بود که در آن همه‌ی کسانی که می‌توانستند در توسعه‌ی استان سهیم باشند با هر گرایش سیاسی گرد هم آیند و سهم خود را در توسعه به هر میزان بپذیرند.
با چنین رویکردی بود که موسی خادمی خود را پیش‌قراول توسعه‌طلبان استان دید، شخصیت علمی از طیف اصلاح‌طلبان که اینک استاندار همه مردم استان شده‌بود نه صرفاً اصلاح‌طلبان!
وی در طول این دوره‌ی سه ساله نشان داد که هر جا پای توسعه‌ی استان در میان باشد، گرایش فکری را نادیده می‌گیرد و با هر کسی که در این راه می‌توانست به کمک استان بیاید تعامل کرد و راه را برایش هموار کرد؛ موضوعی که خشم برخی از سطحی‌نگرهای هم‌طیفی‌اش را برانگیخت و عملاً بهانه‌ای برای حملات علیه استاندار توسعه‌گرای استان شد.
تلاش برای انتخاب مدیران همسو با دولت

در بحث انتخاب نیروهای اجرایی استان موسی خادمی تمام تلاش خود را برای انتخاب مدیران همسو با دولت به‌کار گرفت اما در این راه با موانع سرسختی برخورد کرد.

در انتخاب نیروها در حوزه‌ی”بویراحمد” و “کهگیلویه” خادمی بیشترین فشارها را تحمل کرد؛
اولاً وجود نماینده‌ی منتسب به جبهه‌ی پایداری در کهگیلویه یعنی سید علی‌محمد بزرگواری و حضور نماینده‌ی غیر اصلاح‌طلب در بویراحمد یعنی غلام‌محمد زارعی دائماً خادمی را در یک چالش بزرگ قرار می‌داد.
دوماً در این دو حوزه اختلافات سنگین میان اصلاح‌طلبان و افرادی که خود را به عنوان سران اصلاح‌طلب در این دو حوزه جا زده‌بودند، سرسخت‌ترین مانع خادمی برای انتخاب مدیران همسو با دولت بود.
سوماً مساله‌ی قوم‌گرایی در استان به‌ویژه در همین دو حوزه یعنی”بویراحمد” و “کهگیلویه” که بعضاً سیاسیون استان را در مسیر تعارض و دوگانگی قرار می‌داد خادمی را با مشکل مواجه می‌کرد.

اگرچه مورد اول تقریباً در اغلب استان‌ها وجود داشت اما دو مورد بعدی یعنی اختلافات سیاسیون و قوم گرایی در هیچ استان دیگری به اندازه‌ی کهگیلویه و بویراحمد اثرگذار نبودند و اینجاست که اگر در تحلیل رفتار سیاسی خادمی این عوامل پیدا و پنهان در نظر گرفته ‌نشوند، انتظار یک قضاوت منصفانه دور از ذهن خواهد بود.
حوزه‌ی گچساران و باشت می‌تواند مصداقی بر این مدعا باشد، یعنی جایی که همسویی نماینده‌ی مردم با دولت محرز بود و قوم‌گرایی در آن منطقه هم از اولویتهای بعدی مردم است. در این حوزه شاهد انتصاب نیروهای عمل‌گرای همسو با دولت بوده‌ایم که خود می‌تواند دلیلی بر عملکرد مناسب نماینده‌ی دولت در بعد سیاسی باشد.
اختلافات بنیان افکن اصلاحات در ۲ حوزه انتخابیه

دلیلی که متاسفانه و در حالی‌که می‌بایست مورد استقبال سیاسیون اصلاح‌طلب در دو شهرستان دیگر قرار می‌گرفت بهانه‌ی دیگری برای حمله هم به تاجگردون و هم به خادمی شد و از آنجا که قوم‌گرایی محور برنامه‌های آنان بود، بحث تقابل شهرستان‌ها را پیش کشیدند و سهم گچساران را به جای آنکه از لحاظ گرایش فکری غالب در آن شهرستان بررسی کنند، بحث جغرافیایی را طرح نمودند تا با احساسات مردم بازی کنند.

اگر کسی خود را جای موسی خادمی بگذارد آن‌وقت شاید بتواند درک کند که گاهی وقت‌ها نه راه پس داشتن و نه راه پیش داشتن یعنی چه؟ وقتی بدانیم که گاهاً هم‌طیفی‌های خادمی بر سر انتصاب یک نیرو چنان منازعه‌ای راه می‌انداختند و در نهایت به انتصاب یک نیروی غیر همسو با برنامه‌های دولت راضی می‌شدند که شاید آن دیگری نشود و با این اقدام راه را عملاً برای اعمال نفوذ نمایندگان باز می‌کردند، آن‌وقت می‌توان به سختی کار خادمی در بعد عملکرد سیاسی پی برد!
این سه سال گذشت و خادمی و اصلاح‌طلبان واقعی دل در گرو انتخاب کاندیداهای همسو با دولت از سوی مردم گذاشتند اما همان اختلافات بنیان‌افکن اصلاح‌طلبان در حوزه کهگیلویه همان نتیجه‌ای را رقم زد که نه خواست اکثریت مردم از منظر سیاسی در آن دیار بود و نه خواست دولت برآمده از بطن همان مردم!
نتیجه تأسف‌برانگیزی که در شکل‌گیری آن باید کمترین نقش را به موسی خادمی داد چرا که او نماینده دولتی بود که می‌بایست انتخابات را بی‌طرفانه برگزار کند و علاوه بر آن به لحاظ تیپ شخصیتی استاندار کهگیلویه و بویراحمد، اهل دخالت کردن و اعمال نفوذ و سوء استفاده نیست و مهمتر از همه این‌ها در انتخابات ،انگ تفکر قومیتی به او نمی‌چسبد.
شواهد حاکی از آن است که خادمی در جایی که قانون الزامی ندارد، اهل امر و نهی به مدیران خود نیست و او، همکاران اداری‌اش را در دستگاه‌های اجرایی آزاد گذاشته بود هر چند برخی از نزدیکان اداری‌اش، رفتارهای خودسرانه‌ای هم داشتند.

کسانی که می‌خواستند کامرانی به نفع موحد کنار برود از شکست اصلاحات نگرانند!

کسانی که خود صحنه‌گردان اختلافات بوده‌اند و تا آخرین روزها تلاش می‌کردند که علی کامرانی- گزینه نهایی به اصطلاح اجماع- به نفع سید محمد موحد کاندیدای رقیب اصلاح‌طلبان کنار برود، این روزها خادمی را متهم به بی‌تدبیری و کارشکنی در انتخابات و دخیل در عدم رأی‌آوری علی کامرانی می‌کنند.

گویا انتظار داشتند نماینده دولت و اصلاح‌طلبی که به اصل بی‌طرفی در اجرای انتخابات پای‌بند بود و آن را مطابق با منشور اصلاح‌طلبی می‌دانست از حدود بی‌طرفی خارج شود و نتیجه‌ی دلخواه آنان را به‌دست آورد در حالی که خودشان که داعیه کار سیاسی دارند نه تنها برای موفقیت اصلاحات کاری نکردند بلکه – به جز تعداد محدودی که خالصانه تلاش کردند- حتی با اقداماتی نظیر تلاش برای کنار رفتن کامرانی به نفع موحد، کارشکنی هم کردند.

عدل هاشمی نسبت به موحد به دولت نزدیک‌تر است

نباید این نکته را از یاد برد که ظن اصلاحطلبان در خصوص انتخاب عدل هاشمی،حتی اگر درست هم باشد، انتخابی میان او و سید محمد موحد بود که بدون شک به نفع دولت بود چرا که سیاسیون اصلاحاتی- به جز چند نفر- حمایتی از کامرانی نداشتند، بنابراین نباید خطاهای برخی اصلاحاتی‌ها  را به پای خادمی نوشت؛ مگر می‌شود گفت همه اصلاحاتی‌ها و همه مربع‌های پازل ننگین حذف اصلاحات، با خادمی هماهنگ باشند.
اگر خادمی اهل دخالت و پازل‌بندی بود، شاید بهترین گزینه برای حمایت از او، نعمت‌الله خادمی پسر عمویش باشد و اگر خادمی از حمایت بدنه سیاسون اصلاح‌طلب برای عدم حمایت از کامرانی برخوردار بود و منطقیان و خادمی در این بحث هماهنگ بودند، آن‌ها را برای حمایت از نعمت‌الله خادمی بسیج می‌کرد؛ موضوعی که گویا لاهوتی نیز به آن راضی بود.

هر کسی استاندار بود، سرنوشت اصلاحات کهگیلویه همین بود

با در نظر گرفتن شرایط اصلاح‌طلبان در این استان و جمیع فشارهای یاد شده بر استاندار، عملکرد موسی خادمی در بعد سیاسی و همسو نمودن بدنه‌ی اجرایی با اهداف و سیاست‌های دولت که خواست اکثریت مردم خواهان تغییر هم بود، ضمن توجه به نیروهای متخصص فارغ از موضوع گرایش فکری، مثبت ارزیابی می‌شود و صد البته برای بهتر شدن لازم است اصلاحات اساسی در خود جریان اصلاحات در کهگیلویه و بویراحمد بوجود آید.

اما نکته‌ای که این روزها خادمی چوب آن را می‌خورد این است که برخی‌ها او را در اشتباهات محمود منطقیان سهیم و دخیل می‌دانند موضوعی که انصافا اینگونه نیست و اگر چه در بحث چینش نیروی انسانی، میان این دو همانند سایر چهره‌های سیاسی اصلاح‌طلب و اعتدال‌گرا هماهنگی‌هایی وجود دارد ولی در این مورد خاص باید حساب خادمی را از منطقیان جدا کرد چرا که هر کسی استاندار بود، سرنوشت اصلاحات در کهگیلویه همین بود.

یادداشت از بهنام کریمی

توضیح ریواس جنوب: این مطلب از سری یادداشت‌های مخاطبین ما است و انتشار آن الزاما به معنای تأیید آن نیست.

انتهای پیام/ک -ب