پایگاه خبری-تحلیلی ریواس جنوب (rivasjonoob.ir)/

سعید رضا امیرآبادی

سعید رضا امیرآبادی – روزنامه‌نگار

 خوشه های خشم و عقده های سرکوب شده، جامعه را به سوی تباهی رهنمون می سازند. فرد بیمار و هنجارستیز سودای مقابله با اجتماع را در ضمیر پنهان خود می پروراند و به دنبال بهانه ای برای تخلیه گره های شخصیتی است. گاهی شکست سرخابی ها در شهرآورد بهانه تخریب اموال عمومی می شود و گاه نیروهای امدادی و خدماتی باید تاوان عقده های سرکوب شده را پرداخت کنند.

خبرهای ناگوار لحظه به لحظه مخابره می شوند؛ دو جوان شیرازی، به پیشواز چهارشنبه آخر سال رفته اند و دچار جراحات اساسی و سوختگی شدید شده اند. در کمال ناباوری، اخباری مبنی بر قطع عضو و مرگ هم شنیده می شوند و کودکان و نوجوانان، اصلی ترین طیف سنی مجروحان و جان باختگان را تشکیل می دهند.

متأسفانه ، گروهی از خانواده ها نتوانسته اند اسلوب صحیح شادی را به فرزندان آموزش دهند و در حالی که زیر بار فشارهای اقتصادی طاقتشان به سرآمده، حوصله ای برای تربیت صواب فرزندان ندارند. با این حال این بار انگشت اتهام فرهنگ ستیزی به سمت گروهی از ماست؛ گروهی که انگشت شمار هم نبودیم و ناجوانمردانه به هرچه پیش از این قول و قرار گذاشته بودیم ، تاختیم.

همه ما برای پلاسکو و حادثه جانسوزش عزادار شدیم و به یاد آتش ‌نشانان شهید سخت متأثر گشتیم. در همان جا، میثاق نامه نانوشته امضا شد که در موسم چهارشنبه سوری ها به اصالت‌ های ایرانی باز خواهیم گشت و پول زحمت کشی‌ مان را به جیب زباله سازان برون مرزی نخواهیم ریخت. اما امان از این آلزایمر مزمن؛ همان آلزایمری که سخت به جانمان افتاده و سبب می‌شود همه رخدادها و قول و قرارهای پیشین را به فراموشی بسپاریم.

«کمپین نه به چهارشنبه سوزی» ازسوی هیچ نهاد و تشکل دولتی و سیاسی مطرح نشد که گروهی آن را برنتابیده و به مقابله همیشگی برخیزند. بلکه آحاد جامعه تصمیم گرفتند چهارشنبه آخر سال، شهر را به تباهی نکشند و برای سلامتی خودشان هم که شده، این مراسم را به شیوه درست خودش اجرایی کنند.
اما گزارش‌های تصویری و آنچه در خیابان‌های شیراز دیدیم، با میثاق نامه برگزاری درست این آیین سنتی هیچ سنخیتی نداشت؛ جای چیزی شبیه یک بمب کوچک بر پیکره اتومبیل آتش ‌نشانی و آمبولانس های اورژانس نشانگر مفاهیم اسف باری است؛ مفاهیمی که در ویترین بی‌ فرهنگی، فرسنگ‌ ها فاصله از تمدن اجتماعی و ناسپاسی از نیروهای خدمات اجتماعی و انتظامی را به دنبال دارد. وقتی درون یک اتومبیل راهنمایی و رانندگی که برای برطرف نمودن معضل ترافیک به میدان اصلی شهر آمده، مواد محترقه پرتاب می‌شود و سرنشینان مجبورند مدت زیادی بر اثر سوختگی در بیمارستان بستری شوند، چه پاسخی برای وجدان پایمال شده خود خواهیم داشت.

درون تعداد معدودی از ما، خوشه های خشم و عقده‌ هایی انباشته شده که سنگینی می ‌کند و شاید برخورد قهرآمیز با این مسئله، تنها راه حل درست نباشد. وقتی بیماری بر روح و روان قشری از جامعه سایه می افکند، باید به همان میزان از کارشناسان حوزه فرهنگ اجتماعی و روان درمانان طلب استمداد کرد تا دلایل وقوع اعمال ناپسندی همچون این مسئله را کالبدشکافی نموده و به مقابله اصولی با آن بپردازند.

اکنون همه ما در پیشگاه آتش نشانان شجاع، پاکبانان زحمت کش شهرداری، بیمارانی که از صدای بمب ها به ستوه آمدند و پرسنل ایثارگر اورژانس شرمساریم. البته بیشترین میزان شرمندگی برای جوانی که سرشار از عقده ‌های درونی شده نیست؛ بلکه برای آن تاجر فربه است که زباله ‌های فرهنگی گوش خراش را از مجاری غیرقانونی وارد کشور می‌کند و در زمان وقوع ناهنجاری، از گزند آن به دور می ماند.

در موسم چهارشنبه سوری، جشنی در خیابان های شهر برقرار نبود و بسیاری از شهروندان با اتومبیل هایی که جای مواد محترقه بر آنان سنگینی می کرد روبرو شدند و فضای سبز شهری، تاوان هنجارگریزی گروهی از ما را پس داد .

پی‌نوشت: در چهارشنبه سوری امسال ٢١٢۵ تماس با خطوط اورژانس شیراز برقرار شد که نسبت به سال گذشته رشد نگران کننده ۶۵ درصدی داشته است.

انتهای پیام/ س۲۵۳۹