اظهارات جالب خداداد به بهانه سالگرد ۸ آذر:/ نگذاشتند به اتلتیکو یا تاتنهام بروم/ سرمربی تیم ملی ازمن خواست به دایی پاس ندهم/ مدیر باشگاه جادوگری می کرد/در چین مرا با جکی چان اشتباه می گرفتند
پایگاه خبری-تحلیلی ریواس جنوب (rivasjonoob.ir)/
خداداد عزیزی ستاره سابق تیم ملی فوتبال به بهانه سالگرد بازی ایران با استرالیا مصاحبه جالبی با برنامه ۹۰ انجام داد.
به گزارش ریواس جنوب، همانند هر سال با فرا رسیدن ۸ آذر بحث های فوتبالی به سمت صعود تاریخی ایران به جام جهانی۹۸ فرانسه کشیده می شود.
در همین راستا هم عادل فردوسی پور برای برنامه ۹۰ مصاحبه ای جالب با خداداد عزیزی مرد اول مسابقه به یاد ماندنی با استرالیا انجام داد.
اظهارات خداداد را در زیر می خوانید:
فوتبال ایران و کسانی که حتی فوتبالی نیستند این روز (۸ آذر)را فراموش نمیکنند؛ آن اتفاق عجیب بود؛ هشتم آذرماه که میشود دوستان نزدیکم پیام تبریک میدهند چون فوتبال من را با آن روز میشناسند.
ابراهیم تهامی را بغل دستم ندیدم و خودم گل را زدم؛ شاید الان باشد پاس میدادم ولی آن موقع اصلا او را ندیدم. معمولا اگر میدیدم شرایط بازیکن کناریام بهتر است پاس میدادم چون فوروارد خودخواهی نبودم؛ محبوبیت و علاقه مردم ۹۰ درصد برای آن گل است؛ شاید کسی حضورم در اروپا و بهترین شدنم در آسیا را یادش نیست و همه از آن گل به استرالیا حرف میزنند.
گل به استرالیا را با هیچ چیز حتی با بهترین بازیکن آسیا عوض نمیکنم،
علی دایی به کسی پاس نمیدهد ولی مقابل کره جنوبی و استرالیا ۲ پاس گل داد و من هم گل زدم.
آقای هاشمیطبا گفته بود بهتر از خداداد داریم تا بهترین بازیکن آسیا شود؛ من کلا با آقای هاشمیطبا ارتباط خوبی نداشتم و بازی ایران و آمریکا را که بردیم آقایان به جام جهانی آمدند تا در برد شریک باشند و همه آنجا ریختند؛ شب بازی ایران و آلمان سر شام نشسته بودیم که علی دایی هم بود؛ آقا ابراهیمی مسؤول تدارکات تیم ملی دنبال ما بود چون آقای هاشمیطبا میخواست صحبت کند که من و علی آقا گفتیم نمی آییم تا اینکه افشین پیروانی دنبالمان آمد؛ رفتیم بالا آقای هاشمیطبا پاس از روی محبت، پاس از روی ترس و انواع پاسهای مختلف را میگفت که تعجب کرده بودیم. ما هم پاس های جدیدی ابداع کردیم مثل پاس دم صبح و پاس عصر!
از اتلتیکو مادرید و تاتنهام بعد از جام جهانی پیشنهاد داشتم ولی شوستر اجازه نداد از کلن بروم تا پیشرفت کنم؛ گاها هم انتخاب اشتباه خودم بود، مثل اینکه به پاس برگشتم و به تیمهای عربستانی نرفتم.
قبول دارم که زبانم تند بود اما اینکه به رئیس فدراسیون بگویم درصد بچهها را در جام جهانی بدهید مطمئنا خوشایندشان نیست؛ بعد از جام جهانی به غیر از یک بازی ۱۹ مسابقه من را به دلیل آمدن با دمپایی لابی هتل دعوت نکردند ولی یک نفر با شورت میگشت کاری نداشتند.
هیچوقت سر بازی کردن یا نکردن با مربیانم بحث نداشتم ولی با یک سری مسائل نمیتوانستم کنار بیایم؛ در ۱۲ سال حضورم در تیم ملی ۴۷ مسابقه هیچی نیست و اگر بعضی چیزها را کنترل میکردم شاید بهتر میشد.
مورینیو و فرگوسن هم کنار زمین اعتراض میکنند؛ مگر میشود مربیای که حس میکند حق تیمش ضایع میشود اعتراض نکند؟؛ یکی مثل آقای کیروش کنار زمین و بازی با کره بطری آب را به زمین میزند و همه به به میگویند ولی یکی مثل من اعتراض کند محروم میشود.
دو بار با علی دایی بحثم شد؛ یک بار روز قبل از دیدار با استرالیا و یک بار هم در آمریکا بخاطر نوار کاستی که آذری بود و من آن را به درخواست برخی بازیکنان شکاندم و برخی از همزبانان دایی مرا لو دادند.
یک بار یک مربی در تیم ملی به من گفت به علی دایی پاس ندهم ولی من گفتم مگر میشود؟ که او گفت این کار را انجام بدهم؛ همانجا به آقای سرمربی تیم ملی گفتم علی دایی اگر ۳۰ درصد شانس گلزنی داشته باشد و دیگری ۷۰ درصد به علی پاس میدهم چون او ضربه به توپ، دقت و … داشت؛ علی شناسنامه فوتبال ایران است.
اول از دورتموند پیشنهاد داشتم و حتی در جلسه اول تمرینی با آنها کار کردم؛ فردا جلسه دیگری با آنها تمرین داشتم ولی وقتی به هتل رفتم و سر صبحانه بودم گفتم دیگر تمرین نمیکنم. قبول نکردم که یک جلسه دیگر با آنها تمرین کنم؛ آخر با کلن به توافق رسیدم که در دومین بازی با دورتموند روبهرو شدم و یک گل زدم و دو پاس گل دادم.
وقتی ۹ ساله بودم نزدیک حرم دستفروشی میکردم و مثل الان نبود که دستفروشان را جمع کنند؛ از ۱۳ سالگی تا ۱۷ سالگی بنایی میکردم ولی بعد از آن مشغول فوتبال بودم؛ من پا لخت فوتبال بازی میکردم؛ در خانهمان ماه به ماه برنج و مرغ نمیدیدیم و اینگونه مشکلات وجود داشت.
دستاورد کیروش این سیستم دفاعیای است که به راحتی گل نمیخورد؛ ما خیلی خوب دفاع میکنیم ولی از کیروش توقع دارم خط حملهمان هم بهتر شود ولی هنوز در فوتبالمان این اتفاق نمیافتد.
مدیری را به چشمان خودم دیدم که به جادو اعتقاد داشت؛ اسم ستاره حریف را می پرسید و یک کیسه فریزر را می بست و می گفت او دیگر کارش تمام است. تیم هم چهار بازی نتیجه گرفت ولی در پنجمین مسابقه به یکی مثل خودش برخورد کرد که جادوگر داشتند و ۲ بر صفر هم شکست خوردند.
یک مدیرعامل دیگر پیشنهاد کرد یک جادوگر روی نیمکت بنشیند. می گفت لشگری دارد که به زمین می فرستد تا حریف سنگین شود. جادوگران مدل های مختلفی داشتند. به گفته آنها برخی بازیکنان در دقایقی خاص در هر بازی تعویض می شدند. برخی هم توصیه می کردند که بازیکنان بر حسب نام مادرشان جذب شوند!
بهترین بازیکن تاریخ ایران از نظر من کریم باقری است.
با هاشمی نسب خیلی رفیقم شاید به خاطر سادگی و صراحتش است. موقع بازی ها هم زیاد از او کتگ می خوردم و مدافع سرسختی بود.