یادداشت «محمود محمدی کیان» در حاشیهی کتک خوردن دو معلم شیرازی/ امروز معلم را در روز روشن کتک میزنند و فردا خدا میداند …!/ سالهاست که با نگاه جاهلانه به آموزش و پرورش، شخصیت معلم را پائین آوردهاند!
پایگاه خبری-تحلیلی ریواس جنوب (rivasjonoob.ir)/
به قلم «محمود محمدی کیان»
اصل خبر همین جمله بود، اما ابعاد آن هزاران صفحه جهل و حماقت در درون خود دارد.
امروز معلمان ما با حداقل حقوق و مزایا روزگار به سر میکنند؛ آن هم در روزگاری که خرج تفریح روزانه یک آقازاده پولدار به اندازه حقوق یک ماه همان معلمی است که برای گذران زندگی مجبور به کرایهکشی و انتخاب شغل دوم و سوم بوده و تازه به خاطر همان چندرغاز نیز از سوی کسوناکس همیشه مورد هجمه است که «اینها حقوق مُفت میگیرند و تابستان سر کار نمیروند»!
البته افرادی که به این درجه از جهالت رسیدهاند که کار معلم را تا به این حد کوچک شمرده و چشمشان به دنبال همان حقوق ناچیز معلمان است، هرگز نمیدانند که یک ساعت در کلاس تدریس کردن با ۳۰ یا ۴۰ دانشآموز نسل حاضر که بیشتر آنان به دلیل ضعفهای تربیتی، معمولاً رنگ و بویی از دانشآموزی نیز ندارند، چه کار سنگین و نفسگیری است؛ وگرنه هرگز چنین افاضاتی نمیکردند؛ بهویژه در مقایسه با سایر کارمندان دولت که وقت مفید کار روزانه آنان از نیمساعت نیز تجاوز نمیکند و بسیار بیشتر از یک معلم نیز در پایان ماه حقوق و پاداش به جیب مبارک میزنند!
به هر حال دشمنان آگاهی و معرفتاندوزی و اراذل و اوباش سیاسیکار بیتدبیر با نگاه جاهلانه به آموزش و پرورش سالهاست که شأن و شخصیت معلم را پائین آوردهاند تا به قول معروف همیشه «هشتش گرو نُه باشد» و تا پاسی از شب در خیابان مسافرکشی کند و امروز نیز در روز روشن کتکش میزنند و فردا نیز خدا میداند چه بلایی در انتظارش است!
از نظر نگارنده این سطور مسبب این بلایا دقیقاً همان کسانی هستند که سالها حرف زعیم فرزانه انقلاب را زمین نگه داشته و به طرح تحول بنیادین آموزش و پرورش که مبتنی بر مبانی عمیق تربیتی است، جامه عمل نپوشاندند؛ همان کسانی که بیش اینکه مملکت و معلم و امنیت جامعه برایشان مهم باشد، تصویب طرحها و کنوانسیونهای مشکوک و استعماری برای خوشآمد این و آن برایشان مهم است!
اما در این حادثه صرفنظر از اینکه ممکن است تقصیری نیز متوجه ۲ معلم مذکور باشد، حداقل انتظار ما از مسؤولان استان بهویژه آموزش و پرورش و دادستان شیراز به عنوان مدعیالعموم برخورد جدی و بدون مسامحه با مرتکبان این حرکت احمقانه است و باید بدانیم که در این واقعه، تنها یک معلم کتک نخورده، بلکه جامعه فرهنگی مورد توهین و شماتت قرار گرفته است.
اگر امروز جلوی این توهینها و حملات وحشیانه آن هم در محل علمآموزی و تعلیم و تربیت گرفته نشود، قطعاً در آینده باید منتظر حرکاتی به مراتب سخیفتر و جاهلانهتر نسبت به این قشر فرهیخته جامعه باشیم؛ قشری که با حداقلهای معیشتی زیر خط فقر با مشکلات عدیده، دستوپنجه نرم میکند تا فرزندان این سرزمین را از ظلمت جهالت به سرزمین نور برساند.
حادثه کتک خوردن یک فرهنگی در شهر شیراز که دارالعلم، مهد ادب و دیار فرهنگ و هنر است، خود نشان از سقوط فرهنگی است که متأسفانه شاهد آن هستیم؛ سقوطی که در درون خود حکایت از نابسامانیهای بسیاری دارد؛ از بی دروپیکری این شهر و بیتدبیری برخی مسؤولان که هیچگاه در قدوقواره این شهر نبودند تا هجوم افسارگسیخته به حواشی شهر و بروز آسیبهای اجتماعی فراوان حاصل از آن همچون توهین و وحشیگری و رفتار نامناسب اجتماعی.
امید است که استاندار محترم فارس، شهردار این کلانشهر و هر مسؤولی که دلش برای این شهر پر رمز و راز -که جایگاه علمای طراز اول تابناک و جهانی است- میسوزد، نسبت به این رویدادها بیتفاوت نبوده و با نگاه عالمانه، روانشناسانه، جامعهشناسانه و دوراندیشانه به این موضوع نگاه کنند و با استفاده از کارشناسان دلسوز و متخصص، در تصمیمگیریهای کلان فرهنگی، در صدد اقدامات مناسب برآیند، نه اینکه در نهایت شاهد باشیم که: «معلمی کتک خورد و تنها یک حادثه بود و گذشت و بیخیال»!
انتهای پیام/ س۲۵۳۹