بحران سگ های ولگرد در ایران، زنگ خطر برای مردم / سگ ها را گرگ نکنیم!
پایگاه خبری-تحلیلی ریواس جنوب (rivasjonoob.ir)/
بر اساس اعلام سازمان بهداشت جهانی، کشورهای جهان قصد دارند تا سال ۲۰۳۰ بهطور کامل بیماری هاری را ریشهکن کنند. هاری بیماری ویروسی خطرناکی است که از مسیر گزش حیوانات به انسان منتقل میشود و سگ یکی از مهمترین ناقلهای بیماری است. فرد گزیده شده اگر به موقع خدمات درمانی دریافت نکند، بدون شک خواهد مرد و به همین دلیل، برنامههای گستردهای در دنیا برای کنترل جمعیت و واکسینه کردن سگها برای مقابله با انتقال بیماری به جمعیت انسانی، در دست پیگیری است اما در ایران وضعیت چگونه است؟
اگر تا چند سال قبل بیماری هاری در اهالی روستاها که در تماس بیشتری با دیگر حیوانات اهلی و سگهای گله بودند، گزارش میشد، امروز به لطف برخی اقدامات نادرست از جمله غذادهی به حیوانات بدون صاحب، شانس ابتلا به هاری در مراکز استانها و جمعیت شهری هم افزایش یافته است. همین چند هفته پیش، بیخ گوش پایتخت دو مورد هاری گزارش شد. این ۲ حادثه در شهرستانهای ملارد و رباط کریم در غرب استان تهران رخ داد. یکی از این افراد یک مرد معتاد کارتن خواب بوده که با گزش سگ ولگرد به این بیماری مبتلا شد و دیگری نیز باغبانی بود که سگ نگهبان مبتلا به هاری او را گزیده بود.
این دو مورد زنگ خطری جدی برای ایران به حساب میآید چرا که نه تنها نشاندهنده نبود نظارت بر روی جمعیت سگهای ولگرد است، بلکه روشن میسازد که حتی سگهای گله هم به درستی واکسینه نمیشوند و ممکن است به زودی خسارات زیادی از ناحیه حمله سگها به انسان و ابتلا به هاری، به کشور تحمیل شود.
ایران سومین کشور مبتلا به هاری
ایمان معماریان دامپزشک حیات وحش درباره اثر غذادهی به سگهای ولگرد و گسترش ابتلا به هاری به «انتخاب» میگوید: طبق آماری که وزارت بهداشت در سالهای گذشته اعلام کرده است، میزان گزش مخصوصا توسط سگها افزایش یافته است. بالای ۷۰ درصد این گزشها هم مربوط به سگهای بدون صاحب بوده است. آمار گزشها به شدت در طول مدت ۱۰ سال گذشته افزایش یافته است.
او ادامه میدهد: آماری که سازمان بهداشت جهانی هم ارائه داده است، نشان میدهد که بین سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۲۰ ایران سومین کشور از نظر مرگ انسانها به واسطه ابتلا به بیماری هاری است. ایران بعد از کشور هندوستان با ۱٫۳ میلیارد نفر و چین با ۱٫۴ میلیارد نفر جمعیت، با ۸۵ میلیون نفر جمعیت سومین کشور است که تعداد مبتلایان و مرگ و میر افراد در اثر گزش سگها (و نه هیچ حیوان دیگری) زیاد بوده است.
معماریان عنوان میکند: متاسفانه در ایران هیچ آماری از تعداد تقریبی سگهای ولگرد و اینکه انواع مختلف سگهای ولگرد چقدر است و آیا این تعداد افزایش یافته است یا نه، در دست نداریم و کار تحقیقاتی در این رابطه انجام نشده است. ولی آمارهای مرتبط مثل افزایش تعداد گزیدگی یا ابتلا به بیماریهای مختلف از جمله هاری میتواند نشان بدهد که تعداد جمعیت سگهای ولگرد خیلی افزایش یافته است.
او تاکید میکند: البته نیازمند داریم که کار تحقیقاتی بر روی این موضوع انجام شود. تخمین جمعیتی زده شود و درباره بیماریهای مشترک آنها با انسان و بیماریهایی که میتواند حیات وحش را در معرض خطر قرار دهد، مطالعه شود که این کار انجام نشده است.
این دامپزشک حیات وحش ادامه میدهد: به نظر میرسد بر اساس آنچه میبینیم، افزایش جمعیت سگهای ولگرد شدید است. یکی از دلایل افزایش جمعیت جمعیت این است که ما هیچ برنامه مدیریتی منسجم یا مرتبی که چشمانداز درستی داشته باشد، در مورد مدیریت سگهای ولگرد نداریم.
او ادامه میدهد: دسترسی بدون محدودیت به منابع غذایی یکی دیگر از دلایل افزایش جمعیت سگهای ولگرد است. مهمترین دلیل دسترسی به مواد غذایی هم عدم مدیریت درست پسماند است. سگها هم در محیطهای خارج شهر و هم داخل شهر دسترسی بدون محدودیت به منابع غذایی یا پسماندهای انسانی دارند. بخشی از پسماند که به آن پسماند تر میگوییم که حاوی باقیمانده مواد غذایی است، در دسترس سگها است.
معماریان اضافه میکند: این مسئله بدون شک در مورد همه موجوداتی که قرار است جمعیتشان کنترل شود، شامل رت و موش و گربه یا سگ میتواند زمینه افزایش میزان تولید مثل آنها را فراهم کند. در چنین شرایطی مدیریت جمعیت با هر روشی، قبل از مدیریت پسماند، کار بسیار سختتر و یا غیرممکنی خواهد بود.
به گفته او وقتی پسماند را مدیریت نکنیم و حتی پسماند هم (در قالب غذادهی) برای سگها بریزیم، جمعیت بیشتر افزایش مییابد. اگر ما باقیمانده مواد غذایی را از رستورانها جمع کنیم، آشغال گوشتها را از مرغداریهای و گوشت فروشیها بگیریم، به جای اینکه جمعیت سگها درست مدیریت شود، افزایش هم خواهد یافت.
این دامپزشک حیات وحش ادامه میدهد: با غذادهی، دسترسی نه فقط برای سگ بلکه برای حشرات، باکتریها و عوامل بیماریزای دیگر افزایش مییابد و باعث افزایش جمعیت و آلودگی میشود. با غذادهی جمعیت حشرات مثل مگس معمولی یا بقیه بندپایانی که میتوانند بیماری انتقال دهند، میتواند افزایش یابد.
مدیریت پسماند و فرهنگ نگهداری از حیوان دو اصل مهم
معماریان درباره اقدامات دیگر کشورها در ارتباط با کنترل جمعیت سگهای ولگرد یا بلاصاحب میگوید: این مسئله دو اصل اساسی دارد که یکی از آنها مدیریت پسماند است. در مناطقی که میخواهند جمعیت را مدیریت کنند، همه سطل آشغالها دارای پوششی هستند که گربه، سگ، کلاغ و پرندگان دیگر و حشرات نمیتوانند به آن دسترسی داشته باشند. زباله را از مبدا به شکل درست تفکیک میکنند. تلاش میکنند که پسماند تر یا باقیمانده مواد غذایی در اختیار حیوانات قرار نگیرد.
او دومین اصل را فرهنگ نگهداری از حیوان معرفی میکند که این فرهنگ به مردم آموزش داده میشود.
این دامپزشک حیات وحش بیان میکند: دولتها به مردم آموزش میدهند که گربه و سگ باید محدودیت تولید مثلی داشته باشند. عقیم شوند. تحت نظر دامپزشک باشند. حتما باید محدود نگهداری شود. هیچ حیوانی نباید آزاد نگهداری شود. اتفاقی که در مورد بسیاری از سگهای نگهبان و حتی سگهای گله در ایران زیاد رخ میدهد، این است که نه مدیریت بهداشتی روی آنها هست و نه نظارت دامپزشکی دارند. محصور نیستند. هر جا دوست دارند، میروند و به صورت آزادانه تولید مثل میکنند.
او اضافه میکند: این دسته از سگها بچههایشان را هرجایی که میخواهند رها میکنند و این خود منبعی برای افزایش جمعیت سگهای ولگرد میشود.
به گفته معماریان ما در محیط انواع سگهای ولگرد را داریم. «ترال داگها» که اصلا رها شده و به زیستگاههای طبیعی رفتهاند. سگهای شهری را هم داریم که داخل شهرها هستند. برای کنترل جمعیت آنها راهکارهای مختلفی مثل حذف فیزیکی، عقیم سازی و غیره باید اجرا شود اما مهمتر از این راهکارها این است که حیوانات صاحبان مسئولیتپذیر داشته باشند و پسماند کنترل شود. اگر این دو اصل رعایت نشود، بقیه راهکارها نمیتواند در طول مدت زمان موفق شود.
نبود قانون مناسب عامل غذادهی به سگها
ایمان ابراهیمی کارشناس حیات وحش و مدیر انجمن آوای بوم نیز در گفتگو با «انتخاب» غذادهی به سگها را ناشی از مشکلات مرتبط با نبود قانون معرفی میکند.
او اضافه میکند: تا وقتی قانون با پیشنهاد متخصصان امر نوشته نشود، ما این مشکل را داریم. در تمام دنیا طرفداران حقوق حیوانات و گروههای حامی حقوق حیوانات را داریم که در خیلی مواقع، منافع یا خواستههایشان در تضاد با حفاظتگران حیات وحش یا حامیان حیات وحش است.
ابراهیمی میگوید: چون رسالت و هدف اصلی گروههای حامی حیوانات رفاه حال هر حیوانی است، در حالی که در بحث مدیریت کلان محیط زیست، هدف و رسالت حفظ سلامت اکوسیستم است، این تضاد پیش میآید.
او یادآور میشود: غذا دادن به سگها باعث میشود ظرفیت زیستگاه برای پذیرش سگ افزایش یابد. تعداد سگی که در هر منطقه میتواند بپذیرد، تعداد مشخصی است. وقتی زاد و ولد سگها بیشتر میشود و از ظرفیت زیستگاه پیشی میگیرد، سگها شروع به خارج شدن از زیستگاهها و مناطق برای پیدا کردن جای جدید میکنند. ما اصطلاحا این رفتار را «دیس پرس شدن» میگوییم. یعنی گونه برای پیدا کردن جای جدید از زیستگاه خارج میشود.
این کارشناس حیات وحش عنوان میکند: اتفاقی که در خروج از زیستگاه رخ میدهد این است که سگها مناطقی را پیدا میکنند که مربوط به مناطق حفاظت شده حیات وحش بوده و در واقع اکوسیستم پویای کشور و طبیعت بکر است.
او اضافه میکند: وقتی سگها وارد این منطقه میشوند، تعارض به صورت جدی پیش میآید. تعارضات مختلف هستند یکی از این تعارضات این است که سگها به گونههای علفخوار مستقیم حمله میکنند و از آنها تغذیه میکنند، به این ترتیب طعمه گوشتخواران طبیعی منطقه از بین میرود و در نتیجه گوشتخوران طبیعی اعم از پلنگ، گرگ و غیره به سکونتگاههای انسانی برای پیدا کردن غذا نزدیک میشوند.
ابراهیمی میگوید: یکی دیگر از تعارضاتی که پیش میآید بحث زاد و ولد گرگها با سگها است. خیلی وقتها گرگهایی که در فصل مستی هستند، دنبال جفت میگردند. به خاطر نزدیکی زیاد ژنتیکی که گرگ با سگ دارد، این دو گونه میتوانند با هم جفتگیری کنند و در واقع تولههایی که به دنیا میآید، نصف گرگ و نصف سگ هستند و اگر به سرعت معدوم سازی نشوند، ژنتیک گرگها را در بلند مدت به شدت در معرض خطر است.
او ادامه میدهد: گرگاس (حاصل جفتگیری سگ و گرگ) بارور است و به خاطر تشابه بالای ژنی گرگ و سگ، توله به دنیا آمده قابلیت باروری دارد. وقتی تشابه ژنی کمتر باشد، در گونههایی مثل الاغ و اسب قاطر بوجود میآید که توانایی باروری ندارد و گونه هیبرید محسوب میشود اما در مورد گرگ و سگ تشابه ژنی به شدت بالاست و تولهها قدرت باروری دارند.
این کارشناس حیات وحش میگوید: به این ترتیب، ژن گرگها در منطقه در بلند مدت به شدت در معرض خطر قرار میگیرد، زیرا هر یک از اینها با گرگهای دیگر زادآوری میکنند و در بلند مدت درصدی از ناخالصی در گرگهای منطقه برای همیشه باقی میماند.
او درباره افزایش جمعیت گرگاسها بیان میکند: چیزی که مسلم است ما نسبت به گذشته موارد بیشتر را میبینیم که مشکوک به گرگاس بودن هستند اما صادقانه اگر بخواهم بگویم، این مسئله لزوما نشان دهنده بیشتر شدن جمعیت گرگاسها نیست.
ابراهیمی اضافه میکند: در همین چند ساله تعداد فعالان محیط زیست بیشتر شده است. متخصصان محیط زیست چند برابر شدهاند. دوربینها و چشمهایی که مناطق را رصد میکند، بیشتر شده است. بنابراین بیشتر دیده شدن گرگاس میتواند به خاطر بیشتر شدن پایشها باشد. برای اینکه بدانیم در بلند مدت جمعیت چه تغییری میکند، نیاز به پایش منظم، سیستماتیک و علمی داریم اما تاکنون در کشور چنین مطالعهای وجود نداشته است.
به گفته او، رفتار گرگاسها تا حد زیادی ناشناخته است زیرا مطالعهای روی این حیوان در کشور انجام نشده است که بدانیم تفاوت رفتاری آن چگونه است اما رفتار هر گونهای تا حد زیادی حاصل ژنتیک است. ژنتیکی که از سگ به گرگاس منتقل میشود، اولین چیزی که با خود به همراه میآورد، ترس کم از انسان است. بنابراین پیشبینی میشود که گرگاسها نسبت به گرگها به محل سکونت انسان نزدیکتر شوند. این مسئله احتمال حمله مستقیم این گونه به انسان را بیشتر میکند.
این کارشناس حیات وحش ادامه میدهد: چیز دیگری که از بدیهیات است، این است که سگ به خاطر اینکه نمیتواند بدون کمک انسان در طبیعت زندگی کند، این رفتار را با ژنش به نسل بعدی منتقل میکند و این ناخالصی ژنی که به طبیعت وارد میشود، سبب خواهد شد گرگاسهایی که در آینده داریم، صرفا با دخالت انسان بتوانند در طبیعت زندگی کنند و بدون دخالت انسان از بین بروند.
او میگوید: این صفت در بلند مدت وارد ژن تمام گرگهای منطقه میشود و معنی آن از بین رفتن جمعیت تمام گرگهای منطقه است.
به گفته ابراهیمی گزش گرگها هم میتواند هاری را به انسان منتقل کند در نتیجه گرگاس هم واجد این ویژگی هست اما انتقال هاری فقط یک مشکل در ارتباط با این حیوان است، نزدیک شدن گرگاس به محل زندگی انسان مشکل دیگری است که میتواند تعارض این حیوان را با انسان بیشتر کند.