پایگاه خبری-تحلیلی ریواس جنوب (rivasjonoob.ir)/

ریواس/

گزارشی که پیش‌روی شماست، به قلم یکی از مخاطبان «ریواس» از شهرستان لیکک بهمئی از توابع استان کهگیلویه و بویراحمد است که برای انجام عمل جراحی یکی از اعضای خانواده‌اش، بیش از ۱۵ ساعت مسیر را تا یکی از بیمارستان‌های پایتخت سفر کرده است. «حکیم حمیدی‌نسب» که ساکن لیکک بهمئی است، در ضمیمه‌ی ارسال گزارش خود برای پایگاه خبری تحلیلی ریواس، از سختی‌های بی‌شمار خانواده‌هایی گفت که به اجبار، در ماه مبارک رمضان، از شهرهای دور و نزدیک سرزمین پهناور ایران، به تهران سفر کرده‌اند اما به دلیل اعتصاب کارکنان بیمارستان، از درمان و عمل جراحی در موعد مقرر بازمانده اند.

بیمارستان2«… آی آدما که بر ساحل نشسته ، شاد و خندانید، یک نفر در آب دارد می‌سپارد جان… »

امروز شاهد اتفاقی بودم ک به صورت ناخواسته این شعر معروف نیمایوشیج در ذهنم تداعی شد و به خاطر مرگ واقعیِ «مشتری‌مداری» و «تکریم ارباب رجوع» تاسف خوردم.

این اتفاق در یکی از مهم ترین مراکز درمانی کشور رخ داد؛ بیمارستان امام حسین تهران!

در حالی که بیماران زیادی از درد به خود می‌پیچیدند و تعدادی نیز در اتاق عمل با استرس و فشار زیاد روحی منتظر انجام عملشان بودند، در گوشه‌ای از این مرکز، کلیه‌ی پرسنل خدماتی و درمانی دست به اعتراض و اعتصاب زده و از انجام وظیفه سرباز زده‌بودند که بر اساس ادعای آنان علت این اعتصاب، عدم پرداخت حقوق ماهانه پرسنل و نارضایتی از میزان دستمزدهایشان بود و اعتراض خود را با نشستن بر کف زمین در حیاط بیمارستان و زدن کف و سوت نشان دادند!

همزمان با این اتفاقات، تصور کنید که بیماران زیادی از جمله بیماران قلبی و… از این هجمه‌ی صدا رنج می‌بردند،

پس از گذشت یک ساعت، بالاخره رئیس بیمارستان در جمع معترضین حاضر می‌شود و از آنها می‌خواهد که بحث‌های مربوط به این اعتراض در سالن همایش برگزار شود.

بالاخره بعد از نزدیک به سه ساعت بحث و چانه‌زنی، پرسنل به کار خود بازگشتند و در واقع متضررین این اتفاق تتها بیماران و خانواده های آنان بودند؛ بیمارانی که نزدیک به چهار ساعت در اتاق عمل منتظر بودند با شنیدن پاسخ ساده‌ی «لغو عمل‌های جراحی آنان» از جانب کادر پزشکی، به تخت‌های خود بازگشتند و عمل‌شان حداقل سه روز به تعویق افتاد!

سوای آن همه استرسی که در اتاق عمل به خود بیمار و پشت درب اتاق عمل به همراهان و خانواده‌هایشان وارد شد این بیماران مجبور به تداومِ چند روزه‌ی بستری در بیمارستان شدند و علاوه بر هزینه‌های مادی که این اقامت برای آنها در پی دارد مشکلات روحی و روانی آنان دو چندان شده است.

از سوی دیگر اغلب بازیگران بازنده‌ی این ماجرا، افرادی هستند که در شهرستان های دورافتاده نسبت به شهر تهران زندگی می‌کنند و گذراندن این چند روز برایشان در تهران، طاقت‌فرسا خواهد بود.

بسیاری از بیماران نیز بدون ویزیت از بیمارستان خارج شدند و درد را بر انتظار ترجیح دادند.

نکته‌ی جالب دیگر در این ماجرا، نحوه‌ی پاسخگویی و برخورد با خانواده‌هایی بود که در این بیمارستان، پیگیر کارهای بیمارانشان بودند؛ خانواده‌هایی که از جانب مسئولین حراست با پاسخ‌های تند و زننده‌ی لفظی روبرو می‌شدند که هیچ راهی جز سکوت و منتظر شدن نداشتند.

عمق فاجعه هم زمانی بود که پزشکان و کادر مربوط به اتاق عمل و بخش‌های مختلف اورژانسی بعد از اتمام جلسه‌ی اعتراضی‌شان بدون توجه به انتظار بیماران و خواسته‌های آنان کت و شلوار بر تن کرده و به خانه‌ی خود بازگشتند!

کلیه‌ی اتفاقات صورت گرفته با شعر نیمایوشیج همخوانی داشت؛ با این تفاوت که در اینجا به جای یک نفر چندین نفر در آب می‌سپردند جان!
حال، در پی این ماجرا، سوالاتی پیش می‌آید که بسیار مشتاقم بدانم به راستی پاسخگوی آنها چه کسانی هستند؛

– واکنش مسئولین نسبت به این اتفاقات رخ‌داده برای بیماران و هزینه‌های تحمیل شده بر آنان که صرفاً به‌دلیل مشکل داخلی که بیماران هیچ نقشی در آن نداشته‌اند، چیست؟

– چرا یک مرکز مهم که حتی در هنگام وقوع بلایای طبیعی و جنگ باید پاسخگو باشد، به خاطر چنین اتفاقی که می‌توانست راه‌حل بسیار ساده‌تری داشته باشد، باید از رسیدگی به بیماران سر باز دارد؟

– و سوال مهم‌تر این که به راستی رسالت اصلی کادر پزشکی چیست؟ آیا حفظِ سلامتِ انسان‌ها در کنار دریافت حقوق و دستمزد رسالتِ متولیان سلامت است یا تنها و صرفاً حقوق و دستمزد، هدف غایی آنهاست؟!

بیمارستان3انتهای پیام/ ریواس: حکیم حمیدی نسب.