پایگاه خبری-تحلیلی ریواس جنوب (rivasjonoob.ir)/

ریواس جنوب/ عظیم بنام

اسفند ماه ۹۸ بود که خبری مبنی بر ورود یک مهمان نامیمون و ناخوانده ای به کشور بر سر زبان ها افتاد.

می گفتند در قم یک نفر مبتلا شده؛ برخی نیز تلاش داشتند تا تکذیب کنند، رفته رفته مبتلای یکی دونفر در قم تایید شد.

گرچه انتقادهایی هم به تاخیر در عدم قرنطینه ی اولین شهر گرفتار این ویروس بوده اما سراسیمه و کارشناسی نشده مدارس تعطیل شدند، دانشگاه ها تعطیل شدند، کارهای اساسی مردم را جلوگیری کردند، مراسم های شادی را به تعویق انداختند، مراسم های عزا به شکلی شدند که درد از دست دادن عزیز ازیک طرف و نوع برگزاری مراسم از طرف دیگر زجر مردم را دو چندان کرده بود، شهرها و روستاهای همه نقاط کشور را در سکوت و انزوا بردند، حتی سوپر مارکت یک روستای دو خانواری را در محروم ترین نقطه با حساسیت بستند و پاسگاه ها و کلانتری هایی که هنوز که هنوز هم خبری از کرونا ندارند را به حالت آماده باش دراوردند.

برخلاف دانش آموزران و کارمندان که یکشنبه تا چهارشنبه آن هفته را تعطیل کرده بودند و کمی خوشحال از تعطیلی ها بودند اما غالب مردم هیجان زده امیدوار بودند که پایان آن هفته ی نحس پایان این بیماری و استرسشان باشد.

حتی رئیس جمهور در اظهار نظری که بعدها سوژه ی فضای مجازی شده بود و تاریخ به طنز از آن یاد خواهد کرد از عادی شدن امورات از شنبه خبر داد ولی با گذشت چندین شنبه هنوز از شنبه مورد نظر رئییس جمهور که تلویحا معنای پایان ویروس بوده است خبری نیست.

امیدها به اسفندماه کمرنگ شده بود ونم نمک مسوولان از مردم خواستند که ایام عید و بخصوص سیزده به در را رعایت کنند پیک بیماری را رد خواهیم کرد.

مردم نیز یا از ترس یا از آگاهی کامل در حرکتی بی نظیر در روز سیزدهم در خانه ماندند تا روزی متفاوت در تاریخ ایران رقم بخورد.

کمی جلوتر که رفتیم روی این مهمان ناخوانده نمایان تر شد و اظهارات ضد و نقیض آشکارتر.

مسوولان آنقدر از پیک بیماری گفتند و مردم پایان این پیک را ندیدند که متاثرا در این روزها نیز واژه های قرمز و زرد دیگر برایشان رنگی ندارد.

فروردین ،اردیبهشت، خرداد، تیر، مرداد، شهریورهم آمدند و رفتند و بجز ترس،استرس، بیماری، بیمارستان و مرگ در کنار سراسیمه گی مسوولان در کل جهان هیچ چیز عاید مردم نشد و هیچ چیز را هم نمی شد حدس زد و نه هم کسی جرأت داشت حدس بزند.

آمار از ابتلای یک نفر به مبتلای ۳ هزار نفر و کمتر و بیشتر و از بدون فوتی به ۲۵۰ فوتی کمی کمتر و بیشتر رسیده است.

مهر ماه اما مسوولان از قبل وعده های هشداری داده بودند و حالا کار به جایی رسید که بیش از ۵۰۰۰ نفر در یک شبانه روز مبتلا می شوند و ۴۰۰ نفر نیز جان خود را ازدست می دهند و نه تنها از بسته شدن سوپر مارکت روستای دو خانواری خبری نیست بلکه شلوغ ترین پاساژها در شلوغ ترین میدان شهرها نیز بی خیالانه به فعالیت خود ادامه می دهند و کسی هم یا برایش مهم نیست یا واقعا تصمیمی نمی شود گرفت با توجه به شرایط حاکم بر اقتصاد کشور .

خلاصه؛ مهرماه، بی مِهرترین مُهر تاریخ را بر پیشانی خسته و چشم های اشکبار مردم زده است تا این روزها آرزو کنیم آبان ماه مانند مهر ماه بی مهر نباشد؛ آرزویی که تحقق آن با این شرایط کمی سخت است.

شرایط تاریکی که به دست خود مردم حل خواهد شد و تا زمانیکه جان مردم برای خودشان مهم نباشد طبیعتا برای مسولان نیز نمی تواند آنچنان مهم و حیاتی باشد.