پایگاه خبری-تحلیلی ریواس جنوب (rivasjonoob.ir)/

بهنام عکاشه/

اگر سیدقدرت بخواهد به جعفری رای بدهد، جعفری از انتخابات انصراف می دهد.

این مثالی است که یک هواداران پروپاقرص علیمراد جعفری درباره نسبت سیاسی او و حسینی بیان می کند.

در سیاست امروز هیچ چیز غیرممکن نیست ولی شاید اگر تندی برخی هواداران سیدقدرت با خانواده جعفری نبود او امروز می توانست از همراهی این کهنه کار دیلی در مقابله با تاجگردون برخوردار باشد.

این پاشنه آشیل سیاسی سیدقدرت است که در دو انتخابات اخیر دچار تردیدش کرد.

اما بعید است نزدیک ترین افراد به تاجگردون بتوانند ادعا کنند او در معادلات سیاسی کدام طرف را می گیرد.

این خصیصه ای کمتر دیده شده و تقریبا منحصر به تاجگردون بوده که توانائی های ذهنی او را به رخ سیاستمردان زمانه می کشد.

سیدقدرت ولی از جذابیت هائی در بین هوادارانش برخوردار است که حتی تاجگردون هم از آن بی بهره است.

نقل است که در هوای سرد دی ماه ۸۶ روزی سیدقدرت در منطقه ای در باوی، به جوانی برمی خورد که از هواداران دوآتیشه حاج بهرام و به تبع آن حاج غلام بود.

مکالماتی درباره نسب شناسی جوانک بین او و سیدقدرت ردوبدل می شود که او را نسبت به هواداری تاجگردون دچار تردید کرد.

تاجگردون که در آن زمان با موانعی برای شرکت در انتخابات روبرو شده بود اینچنین و به قول هوادارانش، با قول و قسم عرصه را واگذار کرد.

جذابیت های بصری سیدقدرت و حاضرجوابی که از “سی سلیمون” به ارث برده بود او را در جنگ با “کر حاج ظفر” سربلند بیرون آورده بود.

او در شبی تاجگردون را برد که تا پاسی از آن، تاجگردون پیروز لقب گرفته و هیچ کس انتخاب سیدقدرت را به رسمیت نشناخت جز خودش، هوادارانش، شورای نگهبان و منوچهر حبیبی و البته همین ها هم برای ۴ سال زمامداری تام او در گچساران و حکمرانی نسبی او در استان کافی بود.

او تقریبا اولین کسی بود که پای مدیران گچسارانی را به ادارات کل استان باز کرد، آن هم فقط دو سال پس از آنکه تلاش های جعفری برای تصدی گچسارانی ها تنها در معاونت عمرانی استانداری بی نتیجه مانده بود.

سیدقدرت به کادرسازی در میان جوانان همت گماشت و تاجگردون به نسبت توانائی هایش کمتر به این امر روی آورد.

سیدقدرت آنقدر قدرت داشت که در زمان جعفری، فرماندار منصوب می کرد و به قول تاجگردونی ها، انتخابات را در می آورد.

اتوریته به ارث رسیده او چنان بود که هدایتخواه هیچگاه نتوانست بر استان سوار شود و این آغازی بود بر رقابت دو توده عظیم اجتماعی استان.

چیزی که سیدقدرت به مهار آن رو آورد و تاجگردون به مدیریت آن.

گرچه برخی رفاقت و رابطه مرید و مرادی سیدقدرت و هدایتخواه در دهه شصت را عامل رودربایستی های اسطوره اصولگرایان بویراحمد می دانند ولی کیست که نداند برای جامعه ای که هنوز اسب و برنو اصالت دارد، بشقاب زدن به سینه نماینده دولت نمی تواند از ذهن بیرون برود.

تاجگردون ولی توانست مرزهای اجتماعی و سیاسی را برای اولین بار در تاریخ گچساران و باشت از بین ببرد.

تاجگردون و سید قدرت

سیدقدرت ولی آنقدر زیرک بود که یداله مرادی که از رقبای بالقوه درون جناحی اش بود را برکنار کرد(بنا به روایتی) و بشقابش را به سینه نوذری زد.

او با زیرکی به جای فرمانداری گچساران، مرادی را به یاسوج فرستاد تا خود بی رقیب بماند و این رفتارهای او بود که او را محبوب اصولگراها کرد.

درست مانند تاجگردون که هیچ گاه نمی دانی از منصوبینش حمایت می کند یا نه و این در کنار باوی بودن، تنها شباهت سیدقدرت و تاجگردون است.

سیدقدرت ولی نکات منفی هم داشت.

او در دوره ای که خزانه پر بود به جنگ قدرت روی آورد و بشقاب پرانی پیشه نمود.

تفاوت تاجگردون و او در همین بود. تاجگردون با پنبه سر می برید و گشادگی سینه پیشه می کند و سیدقدرت ولی تخت سینه هدف قرار می داد.

او با زیرکی نبض خزانه را در دست گرفت و سیدقدرت با صراحتش نبض قدرت را.

آن یکی برای اولین بار اعتبار را به گچساران و باشت آورد و این یکی برای اولین بار اعتبار را!!!

تاجگردون مانند پدرش عرصه سیاست را با قلم پیش می برد و سیدقدرت مانند پدرش با لول تفنگ.

هنوز صحنه ای را که سیدقدرت در یادبود ناصر تاجگردون در شیراز در پشت تاجگردون قرار داشت از یاد نمی برم.

او با نگاه نافذش به من گفت این وضعیت را پذیرفته است.

ولی مادرم در دهه شصت به من گفت از کسانی که چشمان سبز دارند بترس و سیدقدرت با نگاهش و لبخندی که حاکی از تصمیمی برای آینده بود به استقبال لنز دوربینم آمد.

امروز اصولگرایان کم کم به دور او حلقه می زنند و امکان ندارد مرحوم مادر تاجگردون به پسرش نگفته باشد از چشمان سبز بترس.

همه می دانند که تاجگردون دو بار باخته است؛ یک بار به شورای نگهبان و بار دیگر به سیدقدرت.

من هنوز از چشمان سبز می ترسم، تاجگردون را ولی نمی دانم.

انتهای پیام/ د