پایگاه خبری-تحلیلی ریواس جنوب (rivasjonoob.ir)/

ریواس– به قلم سجاد بنام/بنام_سجاد_2
اکنون که در حال نگارش این نوشتار مختصر هستم، از نبردی سخت و سنگین، در یکی از شعب بانکهای مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد آمده‌ام! نبردی که گرچه در آن خونی ریخته نشد اما خونِ دل‌های زیادی در آن خورده شد و خورده خواهد شد!
آنچه در میان بود؛ نه چماق بود، نه اسلحه و نا باتوم، اما خونِ دل من -در مقامِ متقاضی یک وامِ ۱۰ میلیونیِ ۳۰درصدی(!)- و متصدی بانکی -روی صندلیِ مسئولیتِ تشکیل پرونده‌ی این وام- حکایت از نبردی تلخ و تاریک در میدان «کرامت انسانی» دارد…

ممکن است گمان رود که برای وصفِ این نبرد و آغازِ نوشتار، دست به اغراق برده‌ام اما باور کنید اگر همه‌ی ما درک شایسته‌ای از کرامت انسانی و حقوق شهروندی خود داشته باشیم، عمق فاجعه‌ی لگدمال کردنِ حقوقِ طبیعی خود را در طول شبانه‌روز، در ساختمان‌های سنگیِ شهرمان، با پوست و استخوان‌مان حس می‌کنیم.

حکایتِ دست و پا زدن جوانانی چون من، برای گرفتن تسهیلات بانکی با نرخ‌های سودِ نجومی، تنها یکی از نمونه‌هایی است که ممکن است بسیاری از ما و مسئولان، در طول شبانه‌روز، به‌راحتی از کنار آن بگذریم. یا تنها در دل یا بر زبان، افسوس بخوریم و میدان‌های عمل را برای «چاره‌یابی» خالی بگذاریم.

آنچه که در این نبردِ طعنه‌آمیز بر من و ما، رخ می‌دهد به آسانی قابل توصیف نیست اما بی آنکه بخواهم «چرایی» و نیز «راهکارهای علمی» مشکلات را شرح دهم، می‌توان تصویری از وضعیتِ رویِ پرده‌های بانک‌های‌مان را تماشا کنیم؛ وضعیتی که یقیناً در شأنِ ولی‌نعمتان و ملتِ همیشه در صحنه و حماسه‌آفرین نیست!
در غالبِ بانک‌ها، علاوه بر عدم سهولت اعطای تسهیلات(!)، شرایط فیزیکی و ظاهری تکریم ارباب رجوع نیز به‌گونه‌ی شایسته‌ای، مراعات نمی‌شود؛ از رفتارها و شیوه‌های پاسخ‌گویی گرفته تا کاغذبازی‌های بی‌شمار و سیستم‌های نوبت‌دهی که گویا در استان و شهر ما هنوز به باورِ مردم و مسئولان نرسیده‌است!
شیشه‌های گیشه‌ی پاسخگویی هم که معلوم نیست برای چه کسی و با کدام میانگینِ قدی سوراخ شده است! در غالبِ بانک‌های ما، شیشه‌های حایل میانِ مشتری و متصدی، در ارتفاعی سوراخ شده که مشتری برای رسیدنِ صدای‌اش به متصدی مجبور است تا کمر دولا شود! اکثرِ قریب به اتفاقِ میزها و صندلی‌های مشتریان هم از اصولِ استاندارد، به‌دور هستند.

این مسائل جزئی را طرح کرده‌ام چون حقیقتاً چندان امیدی به حل مشکلات اساسی سیستم بانکی ندارم؛ از جمله آنجایی که مطابق اخبار مداوم رسانه‌ها، گردن‌کلفت‌های زیادی در کشور، وام‌های کلان میلیاردی را با یک پیامک دریافت می‌کنند و جوانی در آستانه‌ی ازدواج با ده‌ها دردسر و ماه‌ها پیگیری و کاغذبازی فراوان و ضامن‌هایی که این روزها به دشواری ضمانت می‌دهند!
از آن سو هم گویی بناست آنقدر ضامن‌ها هم اذیت شوند که برای ضمانت احتمالی مجدد، توبه کنند!

اگرچه خوب می‌دانم بسیاری از کارمندان پایین‌رده در سیستم بانکی، -مثل خود مردم- تقصیر بسیار کمتری در بروز مشکلات خرد و کلان این سیستم دارند و نیز اینکه یقیناً همه‌ی بانک‌ها با این همه مشکل همراه نیستند، اما به‌راستی باید پرسید که در روند اعطای تسهیلات صعب‌الرویه‌ی بانکی برای اقشار متوسط و پایین، که نه‌تنها صدقه به ملت نیست بلکه اتفاقاً لرزِ بازپرداختِ پرسود آن همواره بر اندام متقاضی جاری است، جایگاه کرامت انسانی و حقوق مردم بر دولت و حکومت کجاست؟ چه کسی باید برای اصلاح این وضعیت پاسخگو باشد؟ و بالاخره اینکه نقش خود ما در احقاق حقوقِ مسلّم‌مان چیست؟