ریواس جنوب جنگ “وحید” با فقر و بیکاری و بیماری/ اشتغال روستایی هم نمی‌تواند دوای درد دختر شهید فرهادی شود

پایگاه خبری-تحلیلی ریواس جنوب (rivasjonoob.ir)/

وحید یکی از صدها جوانی است که با فقر و بیکاری می‌جنگد و در میان راه‌ها و کوره‌راه‌های درست و غلط نتوانسته است راهی به اشتغال و کسب درآمد پیدا کند؛ او در مصاحبه با ریواس جنوب از دردهایش با ۴ فرزند می‌گوید و حرف‌های ناامیدکننده برخی مسئولان؛ وحید نگهبانی در یک اداره یا شرکت را به عنوان بهترین کار برای خود پیشنهاد می‌دهد اما برای دریافت وام اشتغال‌زایی روستایی، پیدا کردن ضامن را سد بزرگی می‌داند.

به گزارش ریواس جنوب از یاسوج، وحید مرادیان جوانی است که باید اکنون اگر صاحب یک کارگاه با چندین کارگر نبود حداقل خودش بیکار و بی‌پول نبود؛ اما او اکنون برای تأمین ابتدایی‌ترین نیازهایش نیز عاجز است و به هر دری می‌زند تا راهی برای فرار از این وضعیت پیدا کند.

او چهار فرزند دارد که قلب یکی از آنها سوراخ است و خودش نیز دچار ضعف بینایی و مشکلات عصبی و روحی است.

یکی از پسرانش نیز درد شکم دارد و دختر بزرگش نیز با “پلاتین” زندگی می‌کند.

وحید جوان سرحالی به نظر می‌آید اما مدارک پزشکی‌اش می‌گویند که او ۷۰ درصد از کارافتاده است و سه بار از ناحیه چشم عمل جراحی کرده است.

همسر او دختر شهید سرافراز فرهادی است که شهیدی خوشنام و بااخلاص بود؛ شهیدی که هرگز فکر نمی‌کرد زندگی دخترش اینگونه شود و او در یک تک اتاق برای پختن غذایی فقیرانه روی زانو در کنار اجاق گاز کوچکش بنشیند تا شرمنده فرزندانش نشود.

وحید اکنون هم و غمش را گذاشته تا تحت پوشش بهزیستی قرار بگیرد اما بضاعت این سازمان حمایتی به حدی نیست که خواسته وحید را به این زودی‌ها پاسخ دهد؛ به او می‌گویند جوان هستی و باید کارکنی اما او می‌گوید که توان کار را ندارم.

وحید البته با لحن صادقانه‌اش می‌گوید برخی کارها از جمله مغازه “گوجه بادمجان” یا سوپرمارکت را می‌تواند انجام دهد.

از حرف‌های او معلوم است که کسی راهنمایی‌اش نکرده تا از فرصت اشتغال روستایی استفاده کند و به جای ماهی گرفتن از این و آن، ماهیگیری یاد بگیرد.

او می‌گوید که حاضرم وام اشتغال بگیرم ولی ضامن ندارم!

خواسته او علاوه بر این، استخدام همسرش از امتیاز خانواده شهدا است اما این خواسته نیز در دنیای پر از بیکاری این روزها و با وجود نورچشمی‌ها به این راحتی‌ها برآورده نمی‌شود.

در نهایت وحید دست به دامن نیکوکاران و خیرین می‌شود تا بلکه به کمک دستان سخاوتمند آنها بتواند به جنگ فقر و نداری برود.

او در حرف‌هایش از حرف‌های ناامیدکننده یکی از مسئولان نیز می‌گوید که ریواس جنوب به حرمت برخی خدمات صادقانه مدیران و همچنین عدم اثبات قطعی آن، نام این مدیر را سانسور کرده اما با جدیت پیگیر موضوع خواهد شد؛ او گفته که یکی از مسئولان تنها راه کمک به او را طلاق گرفتن خانمش و از هم پاشیدن زندگی‌اش می‌داند و دختر شهید را ترغیب به این کار کرده است تا در این صورت بتواند زمینه اشتغال آن را فراهم کند.