پایگاه خبری-تحلیلی ریواس جنوب (rivasjonoob.ir)/

………………………………..
ریواس جنوب/این روزها برخی خانواده ها
حال وروزخوبی ندارندوبا
بودن کشمکشها درمیان آنها
وبالا رفتن آمارجدایی ،جای
بسی نگرانی ودغدغه است.
وامروزه شنیده هاو آمارها
حکایت ازاین دارند که
سال به سال برجدایی های
زودرس افزون می شودوبه
ویژه سرگردانی فرزندان پس
ازجدایی پدرومادرها،بزرگترین
دغدغه ونگرانی جامعه واهل
اندیشه انسانی است.
برداشتم این است که امروزه
بالارفتن آمارجدایی وبهم
ریختگی ونابسامانی خانواده
پدیده ورخدادی درخورتوجه
است که نخست نیازبه پژوهش
وسپس برنامه ودست به کار
شدن بی درنگ داردونادیده
گرفتن وساده انگاشتن آن ،
برای جامعه گران تمام می شود
چراکه از فروریختن سامان
خانواده،بیماری ونابسامانی
جامعه برمی خیزدوازاین
رویدادتلخ همه زیان می بینند.
همه مابایدبه پیامدسرگذشت
وسرنوشت بچه های سرگردان
و ولو شده درجامعه بیندیشیم
وازآن ساده وبی خیال نگذریم.
دراین باره سخن فراوان است
که بیشتردرخوراهل نظرو
اهل فن وپژوهش است وکار
هرکسی نیست؛ لیکن بنده نیز
بانگاه به دیده ها وپیشآمدها
حرفهاونکته هایی دارم که به
چندنمونه ازآنها دراین جا
اشاره می رود.
۱- برای آگاهی کسانی که
می خواهند پیمان زنا شویی ببندندوخانواده بسازند درگام نخست نیازاست که کلاسهایی
ازسوی اساتید واهل فن
برگزارشودودراین کلاسها
روش درست شوهرداری ،
همسرداری ،مدیریت خانواده،
حقوق خانواده،تعهدات دو
سویه زن وشوهر،روش بهتر
تربیت فرزندو….و……آموزش
داده شودتابانوان وآقایان از
نخست باحقوق وکارخود
آشنا شوندوفن وهنرزیستن بهتر
رابه نیکی بیاموزند.
۲-مردوزنی که می خواهندباهم
زندگی مشترک بسازند،برآنهاست
که نخست نسبت به هم شناخت
موردنیازرابه دست آورندو
به نیکی به روحیات وخوی و
رفتاریکدیگرآشنا شوند.
دانستن روحیاتی مانندخویشتن
داری یاتندخویی،پویایی و
تلاش یاکاهلی،پای بندی به نظم
یابی خیالی وبی بندوباری،
اهل معاشرت واجتماعی بودن یا
منزوی وگوشه گیربودن،برون گرا
یادرون گرابودن،دراقتصادخسیس
،دست بسته ویاگشاده دست
ویاولخرج واهل ریخت وپاش
ویامقتصدومیانه روبودن،راستگو
ودرستکاروامین ویااهل دروغ
وبدعهدوپیمان وغیر قابل
اعتمادبودن،خردمندودانا ویا
کم خرد وقشری وظاهربین بودن،
صادق وصمیمی وبیرنگ ویا
چندچهره واهل رنگ به رنگ شدن
بودن،زیاده خواه وتشریفاتی
یا فروتن وساده زیست بودن.
شاغل ودارای درآمدبودن یا
مدعی کارپیداکردن وآینده بهتر
ودرعین حال علافی وبیکاری،
خوشبین وشاکروبااندیشه
مثبت ویامنفی اندیش واهل گله
وشکایت وبدبین وبداندیش
بودن وبسیاری نکته های گفتنی و
پرسیدنی وباریکترازموی دیگر…..
ودر یک جمله آیا این زن
ویا مردبرای زندگی امین و درخوراعتمادوتکیه کردن است
ویا امین ودرخوراعتمادبرای
زیستن نیست.
دراین جانکته شایان ودرخور دانستن این است که لازم است
به منش ورفتارواقعی آدمها
توجه شودونه تنها،به گفته ها
ودعوی آنها.
بین منش ودعوی وبه خودبستن،
فرق بسیاراست.منش شخصیت
جاری وواقعی شخص است
یعنی آنچه که درخانه ودربین
مردم ودرروابطش بادیگران ازاوسرمی زندوبه چشم می آید
وویژگی جاری درزندگی شخصی
وواقعی اوست، لیکن دعوی،
چیزی رابه خودبستن است
که ممکن است درکردارها
هیچگاه روی ندهد؛درمثل
می گویندهیتلرادعایش
سروری وآلمانی آبادبود،لیکن
منش او ازآلمان ویرانه ای
ساخت وتباهی برجای نهاد.
پس زن وشوهرها پیش از
پیوندبایدبه منش ورفتارهای
واقعی هم پی ببرندوشناخت
حاصل کنندنه به ادعای آنها.
این ادعاها بیشتربرای رسیدن
به هدفی است که درپیش رو
دارندودرخوراعتمادنیست
مگرآنکه ازراه پژوهش وکندوکاو،
حقیقت روی بنماید.وچه بسا
مردان وزنانی که برای هم باغ
آرزو بکارندوهرگز میوه ای از
آن بر ندارند و چون به هم
برسندبه جای بهارخزان بینند
وبه جای عشق ورزیدن ،مهر
برچیدن وبه جای خرسندی
پشیمانی درو کنند.
وسخن کوتاه آنهاکه می خواهند
درزندگی پیمان همسری بندند
بایدنخست باخرد ورزی برگزینند
و آنگاه بامهرورزی زندگی کنند.
تازندگی موفق ودلپذیری را
به کمک هم بیافرینندودرپیش گیرند.
۳-ارزش نهادن به حقوق طبیعی
وخردورزانه زن ومرد وخوب
باورداشتن به این اصل که همه
انسانها، فارغ ازرنگ ونژادوباورها
،دارای حق زندگی یکسان اند
وهیچ کس حق نداردبه هیچ
بهانه ای حق زندگی راازدیگری
بستاندمگردرحالتی که فرهنگ
وقانون دادگرانه روشن کرده
باشد.
بایدباورکردزن ومردازحقوق
انسانی برابربرخوردارند و
هیچیک این حق را نداردکه خود
را برترازدیگری دانسته وبرای
خویش جایگاه ویژه ای درنظر
بگیرد.پس احترام وگردن نهادن
به حقوق طبیعی وانسانی
همدیگر پایه نخست پایداری
خانواده است که هیچکس
حق شکستن آن را نخواهدداشت
باید همه باورکنیم و بپذیریم
که همه انسانها، حق دارندنیک
وشرافتمندانه زندگی کنند
واین داده طبیعی وخدادی
ازهیچ انسانی وبه هیچ بهانه ای
گرفتنی نیست وهرانسانی دارنده
ودرخورداشتن وبهره بردن
ازاین حقی است که درناموس آفرینش نهاده شده است.
این اصل بنیادین ودوسویه است
وبرای گذرازآن هیچ بهانه ای پذیرفتنی نیست.
وبایدپذیرفت که یکی ازدلایل
نمایان ودرخورنگریستن بهم
ریختگی ونابسامانی وجدایی
وازهم پاشیدگی خانواده ها،
نادیده گرفتن وگذرکردن وزیر پانهادن این اصل بنیادی است.
برخی خودرابرتر از دیگران
می انگارندوپای بندبه آیین و
قانون انسانی نیستندونمی دانند
که دوران خودبرتربینی ودیگران
راندیدن گذشته وانتظارات
بالا رفته و بانگاه های پیشین
نمی توان آرزوها وانتظارات
نسل نو را پاسخ گفت.
تااین اصل پذیرفته ودرونی
نشودحکایت دوگانگی ونابرابری
وستیزه هاوجدایی ها همچنان
پابرجاست وبه جایی نمی رسد.
۴- این نکته درخوردیدن وبهادادن
است که همه هموندان خانواده
باید نقش وجایگاه خودرا دریابند
و پای بندی خودرا دررفتاربه
آن نشان دهند.
پدر،مادروفرزندان دریک خانواده
هسته ای متوازن ویاخانواده
گسترده ترویاناقص، بایدپای بندی
شایانی ازخودنشان دهند وهر
یک باکارخودآشنا باشندوچون
نیازافتدهمدیگررا یاری دهند.
یک خانواده به سامان وسالم،
به گونه اجزائی هستندکه به
هم ،هم مهرمی ورزندوهم
باانجام کارویژه خودبه هم
یاری می رسانند؛یعنی همدل
وهمراه وهمیار وهمکارندو
نمی گذارندکه باربردوش یک
ویادوهموندسنگینی کند ودیگران
تماشاچی وبرسرخوان آماده
بنشینند و راحتی وآسودگی
رابرای خود برگزینند.
اگرنگاه کنیددربیشترخانواده ها،
کارروی دوش یک ویادونفر
است ودیگران بیشترروی سفره
خودرادرکناردیگراعضا نشان
می دهندواین گونه اداره کردن
خانه کاری ناروا و نادرست و
نابه هنجار است.
دریک خانواده به سامان دو
چیزآشکارا دیده می شود
یکی به هم مهرورزیدن ورفتار
احترام آمیزنسبت به هم داشتن ودیگربخشی ازکارخانواده را
بردوش خودنهادن وبه انجام
رساندن.نبایددرخانه وزندگی
خانوادگی برخی خودرا برکنار
ازکاربدانندواززیرکارخانواده شانه
خالی کنند.
دریک خانواده سالم و متوازن،
تمام اعضا درسن مناسب به
ماننداجزاء یک ساعت سالم
برای رسیدن به هدف مشترک
باهم همکاری می کنند
تاخانواده درعین پویایی، همواره
موفق وشادمانه وباانگیزه به
زندگی خودمهرورزیده وادامه
دهد.
لیکن تقسیم کاردرخانواده باید
متناسب باجایگاه،سن ودیگر
ویژگیهای اعضا خانه باشد.
امروزه دیده می شودکه بچه ها
حتی رختخواب وسفره خوراک
ولباس ووسایل خودراهم
جمع نمی کنندوآنهارادرخانه اینجاوآنجارهامی نمایند
وفکرمی کنندکه کارهابردوش مادر ویادیگری نهاده شده است.
وخودمعاف ورها ازکارند.
اینها نه تنهادرخانه کاری بر
دوش نمی گیرندبلکه یک نفر
بایدبه به کارهای آنهادرخانه
سامان دهد.مثلا آنهابریزندو
بپاشندودیگران جمع وجورسازند
وپاک کنند.
واین ازفرهنگ رفتاری ومنش
کج مابرمی خیزدکه ازنخست
بچه هایمان را رها می کنیم
وروشمند وتعهدپذیربارشان
نمی آوریم وآنهارا باحقوق
انسانی آشنا نمی کنیم و
فرهنگ کاروتلاش رابه آنها
نمی آموزیم.راستش رابخواهید
خودمان ازپدرانمان یادنگرفته ایم
که به فرزندانمان یادبدهیم.
گذشتگان مابیشترخشونت در
گفتارورفتاروتعصب ورزیدن
وفرمان دادن وبازداشتن ونیز
کوچکترهارا به پیروی ازروش
بزرگترها واداشتن را به مایاد
داده اندودانشهای جدید را هم
درکارآموختن وبه کاربردن جدی
نمی گیریم وناگزیرپیوندهای
زناشویی را، آموزش ندیده و بدون زمینه سازی پیشین برگزار
می کنیم ودرپی آن به ستیزه و
دوگانگی ونفرت وپرخاشگری
روی می آوریم وخانواده ای
ازهم گسیخته وچندپاره و
نسلی درمانده و بی سامان
وسرگردان می آفرینیم وآنگاه
به زمین وزمان می تازیم و
ناسزا می گوییم ودرپی کسی
می گردیم که هرناهنجاری و
کژی وزیان وتباهی رابه او
نسبت وپیوند دهیم ویازمانه
وروزگاررا نقش آفرین همه
بدبختیهاونارساییها به شمارمی
آوریم وبه خاطرخوی خودکامه
خویش هرگزخودرا دراین میان
دارای نقش نمی بینیم ویک
بارهم به اینجا نمی رسیم
که آدم حسابی:
“توخودمی کنی اخترخویش رابد
مدار ازفلک چشم نیک اختری را”
بنابرآنچه گفته آمد،یک خانواده
موفق وسالم ،بادریافت درست
ازمنش وشخصیت یکدیگربه
هم احترام می گذارندوبه هم
مهرمی ورزند و درگفتگوازجمله
وواژه های مناسب ودلپذیر
بهره می برندودرتقسیم کارخانه،
هریک سهمی بر دوش گیرند
ودرهنگام نیازدست هم بگیرند.
ونکته بسیارمهم این است که
همه باید این تعهد راباور وبخوبی
احساس نمایند که باکارونقش
سودمندخویش،ازخانه محیطی
امن وآرام وهمراه باآرامش و
“سازگاری”وبابرنامه وتلاش و
پویایی بیافرینند؛به گونه ای
که هریک ازاعضا دراین محیط
احساس آرامش ونوازش و
دوست داشتن ودوست داشته
شدن کنندوهمواره خانه رابرای
خودپناهگاهی گرم وامن و
مورداعتماداحساس نمایند
۵-درآغازپیوندزناشویی هردو
بایدبه نقش کارساز اقتصاد
درکنارآموزش وفرهنگ خانواده
نیک بنگرند.بدون اندیشیدن
به کارودرآمدپاسخگو،ممکن
است مهرها به بی مهری و
پیوندها به گسستگی وزندگیها
به پریشانی ونابه سامانی
بینجامدونیازهاوکمبود ها کاری
کنندکه مهربانیها ودل نهادنهای
پیشین ازیادبرودوفکرجدایی
وپراکندگی درسرپدیدآید و
عشقهای دیروزبه دلزدگی
امروزبدل شود.دراقتصاد دو
نکته نبایدازیادبرود،یکی درست
به دست آوردن ودیگری به
اندازه هزینه کردن ؛لیکن نه
تنها خودرا دیدن وبرای خودنهادن
وخودخوردن که بهره بخشش
را همواره بایدبرجای خودنهادن
وسهم دلها را ازیادنبردن که
دست بدون بخشش به آسمان
بی باران ماندوچشمه ی خشک
ونافه بی مشک.
وآن را که دست بخشش بسته و
مهری به دل نبسته ،ازدست
خویش نرسته و ازمعنا وزیبایی
زندگی گسسته وخیرونیکی را
از دل سترده است.
اگراخلاق ونیکی را از زندگی
بزداییم، به درستی که به زندگی
خویش ارج وبها نداده ایم
وآن چنان است که روح را
ازتن گرفته ایم ومعنا را از
واژه زدوده ایم.
اقتصاد بسنده وزاینده به
پایایی وشکوفایی خانواده
کمک می کند؛چون آنها که
باهم می زیند به خانه درخور
وآموزش بیشتروخرسندی و
آرامش درزندگی وکمک به
نزدیکان وهمنوعان نیازدارند
ورسیدن به این خواسته ها
بادستهای تهی ودرماندگی مالی
به دست آمدنی نیست.
محمودمنطقیان ۹۵/۴/۱۰