واقعیاتی که فاتحه سیستم اداری را میخوانند دستگاه کارتخوان روی میز کارمند جمهوری اسلامی/ کارمندانی که آخر ماه لیست حضور و غیاب خود را پر میکنند!
پایگاه خبری-تحلیلی ریواس جنوب (rivasjonoob.ir)/
یکی از مخاطبان ریواس جنوب در یادداشتی از مشاهداتش در چند اداره استان کهگیلویه و بویراحمد نوشته و گفته است ماهها و روزها برای یک امضا در سیستم اداری معطل شدم و در این آمد و رفتها با کارمندانی مواجه شدم که سر کار نمیآمدند و هر وقت میآمدند هم لیست حضور و غیاب خود را دستی پر میکردند و هر ساعتی دلشان میخواست برای ورود و خروجشان مینوشتند؛ غلامعباس موسوی نوشته است که در اتاق چند کارمند هم آشکارا کارتخوانهای پرتراکنشی بود که برای انجام کار مردم نقش ایفا میکردند!
امروز، بعد از چند روز انتظار و مراجعه بیحاصل، برای دیدن یکی از کارمندان ادارات، چشم به خیابان، دوخته بودم. جلوی در اداره مشغول کشیک بودم که پژوی نقره ای از راه رسید. کارمند مورد نظر، تشریف آوردند، ملتمسانه دنبالش راه افتادم، به اتاقی رفت و دفتری را امضاء کرد.
کنار امضایش، نوشت هفت و پانزده دقیقه ، درحالیکه ساعت نه وچهل دقیقه بود. پشت سرش وارد اتاق شدم که با تحکم گفت: بیرون باش تا صدایت بزنم!!. رفتم وچند دقیقه بعد، صدایم زدند و نامه ام را بعد از شانزده روز، امضا کردند….
خوشحال وخندان بیرون آمدم، احساس کردم، امروز روز خوششانسی منه، به سمت اداره دیگری رفتم که بیش از بیست روز بود که کارمند مربوطه را زیارت نکرده بودم. گاهی می رفتم میگفتند، صبح اومده و رفته، صبح میاومدم، میگفتند که آخر وقت میاد.
بعد از چند روز رفت وآمد بی حاصل، پیش رییسش شکایت کردم، رییسش هم با ابراز نارضایتی و برای احترام به حقوق ارباب رجوع و تسکین دل بنده، قسم خورد که در سال نود و شش، فقط یک نامه، پاسخ داد و یک نامه که مربوط به خودش بود، برای اداره نوشت….
بالاخره با آن پیشزمینه، مأیوسانه به اداره رسیدم، در حالیکه ساعت ده و نیم شده بود. به اتاق کارمند نامبرده رفتم.
سلام وعرض ادب و احترام کردم، با علیکم سلامی از روی بی میلی مواجه شدم. در حالیکه لیستی را امضاء می کرد، از بالای عینک نگاهی به من انداخت و گفت کارت چیه؟ گفتم: فقط امضای شما مانده است که بتوانم پروانه بگیرم، ممنون می شوم، امضاء بفرمایید.
چشمتان روز بد نبیند، نگاهم به روی میز افتاد، فکر بد نکنید!! یک کارتخوان بود، فکر کردم خراب است، اما اینجا چه میکند؟ گفتم اجازه هست یک کارت شارژ بگیرم؟ گفت : مشکلی نیست.
فقط میخواستم، از سالم بودنش مطمئن باشم. کارت شارژی گرفتم و تشکر کردم، بعد پرسیدم ببخشید پول خدمتتون نیست، کارت بکشم؟ گفت فقط صد تومن دارم. از آقای ش .ب بپرسید شاید بیشتر داشته باشد و… یعنی اتاق کناری هم کارتخوان دارد؟
کمی معطل شدم، خیلی با حوصله امضاء میکرد، میخواست شبیه هم باشند، البته لرزش دستش مزید بر علت بود. ورقه تاریخ نداشت ولی امضاء میشد.
بعد از نگاه معنا داری به ورقه بنده، امضایی با دستهای لرزانش پای ورقه کرد و گفت : این تاریخها را بنویس تا امضاء کنم.
شروع کردم از اول مهرماه تا امروز، بعد چند امضای دیگر مانده بود، زحمتش را کشید و یکی از همکارانش را صدا زد و گفت این ورقه را به واحد حضور و غیاب بده….
داشتم از تعجب شاخ در میآوردم، یعنی یک کارمند دولت جمهوری اسلامی، فرم حضور و غیاب روزانه را در پایان ماه امضاء میکند؟
با خودم فکر می کردم که آیا حقوق این کارمند، نان حلال محسوب میشود؟
تشکر کردم و از اداره بیرون آمدم، آنقدر مشغول فکر بودم که پایم به رکاب درب گیر کرد و با صورت زمین خودم و ورقههایی که به زحمت بدست آورده بودم، روی پلهها پراکنده شد، مثل حواسم که از دیدن این رفتارها، پراکنده شده بود.
واقعا کارمندی که مزد حضورش را در اداره می گیرد، نباید حداقل در اداره حضور داشته باشد؟
ما برای آباد کردن مملکت چه وظیفهای داریم؟
چه کسی در عقب ماندن ما مقصر است.؟
(کارتخوان در اتاق کارمند دولت چه معانی میتواند داشته باشد؟)
سید غلامعباس موسوی نژاد
انتهای پیام/ ک-ب
این موضوعات عای الخصوص برای ادارات وسازمانهای شهریاسوج تازگی ندارد به امید برخورد هرچند هرگز عملی نخواهدشد
این موضوعات عای الخصوص برای ادارات وسازمانهای شهریاسوج تازگی ندارد به امید برخورد هرچند هرگز عملی نخواهدشد
اینجاست که عدالت اجتماعی توسط برخی از اقشار اجتماع وجامعه اسلامی زیر سوال میرود
تشکر از این پیام،بخش ممیزی منابع طبیعی از هزاران کارتخون بدتر هست این بخش از استان تا شهرستانها از مردم هزینه هنگفت می گیرند(پرونده تخریب می کشند و به مردم می گویتد باید نقشه بگیری و این نقشه را ما باید بگیریم (مردم هم به خاطر ترس زمین جرات ندارند ار حق خود دفاع کنند امیدوارم بچه های اطلاعات سپاه یه سری به این بخش بزنند