یادداشت سیاسی- به قلم آرمان فرهادی/ دو گروهی که عملکرد دولت به چشمشان نمیآید
پایگاه خبری-تحلیلی ریواس جنوب (rivasjonoob.ir)/
پس از بهار ۹۲ و رویش نهال اعتدال در بادیهی پر التهاب سیاست ایران، تحلیلهای متنوعی از عملکرد دولت تدبیر و امید در دو سال و نیمی که از عمر این دولت میگذرد صورت گرفته است. این تحلیلها گاه در دایرهی انصاف و آگاهی و گاه بیرون از آن صورت گرفته است.
اما با یک نگاه منصفانه به عملکرد دولت، به صراحت میتوان گفت که نسبت به هشت سال حاکمیت جریان اصولگرایان تندرو، شاهد تغییرات مثبتی در عرصه سیاست خارجی و داخلی در کشور بودهایم؛ سرلیست این اقدامات در سیاست خارجی، برجام، شکست پروژه ایرانهراسی و تعامل سازنده با دنیا و در عرصه داخلی نیز تلاش در جهت حضور گرایشهای مختلف سیاسی در دولت، بهبود نسبی اوضاع اقتصادی، ایجاد فضای باز نسبی در دانشگاهها و برگزاری موفق و نسبتاً رقابتآمیز انتخابات مجالس شورای اسلامی و خبرگان رهبری است. ورود هیئتهای بزرگ تجاری از اروپا به ایران، وصلشدن بانکهای مهم ایرانی به شبکه سوئیفت، افزایش مبادلات بانک مرکزی به بیش از یک میلیارد دلار، دسترسی به بازار مالی آمریکا، افزایش تولید نفت به بیش از یک و نیم میلیون بشکه، ورود هواپیماهای جدید به ناوگان هوایی ایران و شروع مذاکره با شرکتهای فعال در صنعت هوانوردی، تأسیس بیمارستان هستهای، مثبت شدن تراز تجاری ایران پس از سی و هفت سال، شکست پروژههای خصمانه علیه ایران و افزایش کمنظیر گردشگران خارجی و موارد متعدد دیگری که از حوصلهی این نوشته خارج است از جمله دستاوردهای مهم توافق جامع هستهای است.
این تغییرات به چشم دو گروه از جامعه یا هرگز نمیآیند یا کمتر به چشمشان میآید؛ یکی گروه افراطیون و دیگری گروه ناآگاهان سیاسی است؛ گروه اول دغدغه قدرت دارند و در جامعه سیاسیون و نخبگان قرا میگیرند و گروه دوم دغدغهی درآمد و رفاه دارند و عوام جامعه را تشکیل میدهند و انتظار دارند دولت یکشبه راه صد ساله برود و اوضاع زندگیشان با حضور رییسجمهور جدید در عرض چند ماه تغییر کند.
- در تشریح گروه نخست یعنی افراطیون، میتوان آنها را به شاخههای سهگانه تقسیم نمود.
شاخهی نخست مخالفان و معاندان نظام هستند که راهحل را در انقلاب و دخالت خارجی میبینند و به اصلاحات اعتقادی ندارند.
شاخه دوم به رسم تقیهی سیاسی خود را اصلاحطلب مینامند اما به لحاظ تفکر تفاوتی با شاخه نخست ندارند؛ اینها همان کسانی هستند که در زمان حضور اصلاحطلبان در قدرت شعار «عبور از خاتمی» را مطرح کردند و در نهایت با ایجاد چنددستگی در جریان اصلاحات موجب شکست آنان در انتخابات سال هشتاد و چهار شدند و اکنون نیز چندین قدم جلوتر از ریس دولت اصلاحات حرکت میکنند و «عبور از روحانی» را مطرح میکنند اما تعدادشان ناچیز و اقداماتشان تاثیر چندانی در روند تغییرات سیاسی ندارد.
دسته سوم اصولگرایان تندرویی هستند که تمام همّ و غمشان بازگشت دوباره به عرصه قدرت و شکست دولت است. منافع ملی برای آنان محلی از اعراب ندارد و تنها به منافع خودشان فکر میکنند. این دسته تمام تلاشش را در جهت ضعیف جلوه دادن عملکرد دولت بهکار میگیرد. در عرصه داخلی مشکلات اقتصادی را دستاویز میکنند و در عرصه خارجی دولت را به همدستی با دشمنان متهم میکنند. تمام توانشان را برای به نتیجه نرسیدن توافق هستهای بهکار گرفتند و خود را دلواپس نامیدند. البته اینها بیشتر دلواپس قدرت بودند تا منافع ملی و همان نیمچه قدرتی را که با حضور در مجلس به دست آوردند، در انتخابات اخیر از دست دادند. این دسته هنوز به احمدینژاد و سیاستهایش ایمان دارند، در انتخابات هفت اسفند موجب ایجاد دو دستگی در جبهه اصولگرایان شدند و بسیاری از آنان را به سمت حامیان روحانی روانه کردند. - دومین گروه از منتقدان دولت، کسانی هستند که اقدامات دولت را به چشم عقل نمیبینند و اقدامات مثبت را رد میکنند اما نه از روی قدرتطلبی و سیاستبازی، بلکه بیشتر از روی ناآگاهی سیاسی و گلهمندی اقتصادی است. عمده اعضای این گروه را افراد کمسواد و یا بیسواد جامعه تشکیل میدهند که نه از تغییرات قیمت نفت در بازار جهانی خبر دارند و نه از خزانهی خالی به ارث رسیده از دولت قبل و دردسرها ومشکلات عدیده دولت در راه بهبود اوضاع اقتصادی. اینها منتظر آنند که قهرمانی از راه برسد و در عرض چند ماه اوضاع مملکت را بهبود بخشد و درآمدها را افزایش دهد. افراد این قشر عمدتاً در طبقه پایین جامعه قرا دارند و با سیاستهای عوامگرایانه (پوپولیستی) بهراحتی میتوان رای آنان را جذب نمود. کاری که در انتخابات هشتاد و چهار محمود احمدی نژاد انجام داد. البته این افراد حق دارند که ناراحت باشند اما مشکل آن است که قضاوتهایشان از روی همین ناراحتی است و نه آگاهی و انصاف. دولت در یک سال و نیم باقیمانده باید تمام تلاشش برای جذب این آراء انجام دهد و راهحل آن تلاش در جهت حل مشکلات اقتصادی و معیشت افراد کم توان و بی بضاعت جامعه است و در این مسیر می بایست تغییراتی ایجاد کند که لااقل به چشم آنها بیاید.
در گروه اول که از آن به عنوان افراطیون نام بردیم جذب رای مخالفان نظام و اصلاحطلبان تندرو در صورت حضور در انتخابات کار آسانی است اما اصولگرایان افراطی هرگز به روحانی رای نخواهند داد. مهمترین جریان حامی دولت، اصلاحطلبان میانهرو و اعتدالگرایان تحت فرماندهی محمد خاتمی و هاشمی رفسنجانی است. پس از آن اصولگرایان عاقل و معتدل هستند که نام برخی از چهرههای سرشناس آنان را در لیست امید در انتخابات اخیر مجلس دیدیم. سرلیست این افراد را اشخاصی مانند علی لاریجانی، علی مطهری و ناطق نوری تشکیل میدهند. همه این افراد را در مجموع میتوان اعتدال گرا نامید . به لحاظ جامعهشناسانه طبقه متوسط جامعه ایران که اکثریت را به خود اختصاص داده است راه و روش میانهروی با نگاه به تغییرات مداوم و ملایم در زمینههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را بهتر میپسندد و از تغییرات یکباره خوششان نمیآید. اکثر آنان را افراد تحصیلکرده تشکیل میدهند و از دغدغهها و مشکلات دولت آگاهی بیشتری دارند. بخش عمدهای از آنان در بدنه دولت مشغول بهکارند و عدهای نیز همچنان دغدغهی اشتغال دارند.
با توجه به این مباحث، دولت باید همت خود را در جهت کسب آراء اقشار کمدرآمد و پایین جامعه با بهبود اوضاع اقتصادی، وضعیت درآمدها انجام دهد و با بهبود وضعیت اشتغال جوانان طبقه متوسط را یکپارچهتر با خود همراه سازد. آنچه دولت در دوسال گذشته در عرصه سیاست خارجی برای آنان بر روی کاغذ تلاش کرده است به فرموده رهبر انقلاب باید بر روی زمین دیده شوند و از این طریق است که میتوان نظر اقشار گلهمند از اوضاع اقتصادی را به سمت خود جلب نمود. برگزاری موفقیتآمیز انتخابات مجلس دهم و راهیابی عمدهی کاندیداهای مورد حمایت دولت و بخشی از اصلاحطلبان به مجلس را میتوان برگ برنده دیگر روحانی پس از برجام دانست که هم در جلب نظر مردم و هم بهبود اوضاع اقتصادی و سیاسی کشور قطعا تاثیرگذار خواهد بود. البته کسب اکثریت کرسیهای باقیمانده مجلس در دور دوم برای حامیان دولت و اصلاحطلبان نیز بسیار اساسی است.
بر اساس تحلیل آگاهانه و منصفانه واقعیات دولت آینده از آن جریان اعتدال و مجلس آینده نیز همین گونه خواهد بود. امید است آینده انقلاب اسلامی نیز از آن اعتدالگرایان باشد و شاهد بازگشت دوباره افراطیگری به عرصه سیاسی کشور نباشیم. حضور مردم و مشارکت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آنان، مهمترین عامل در راه نیل به چنین هدفی است.
آرمان فرهادی- کارشناس ارشد علوم سیاسی
انتهای پیام/ س
آفرین خوب بود
قبول ندارم خیلی محافظه کارانه بود!
روحانی هرگز خاتمی نمیشه آقای فرهادی