پیروزی در گروِ تدبیری مدبرانه؛ راه گم شده اصلاحات را چگونه باز یابیم؟
پایگاه خبری-تحلیلی ریواس جنوب (rivasjonoob.ir)/
پایگاه خبری تحلیلی ریواس/ احمدرضا اخلاقی نسب*
نخست، گریزی به منشور اصلاحات و اصلاح طلبی بزنیم :
الف) – من اصلاحطلبم، یعنی اصول ابتدایی اخلاق و منش انسانی را میشناسم .
ب) – من اصلاحطلبم، یعنی فرشته نیستم و قطعاً رقیب من دیو نیست .
ج) – من اصلاحطلبم، یعنی میدانم که شفافیت نخستین پایه ارتباط صادقانه با بدنه اجتماعی است،
پس خودم را از تزویر و شیطنت و ابلیسهای درونی میرهانم .
د) – من اصلاحطلبم، یعنی میدانم نباید برای کسب قدرت دروغ گفت و حاکمیت را یکسره تطهیر کرد .
ه – من اصلاحطلبم ، یعنی برانداز نیستم، یعنی ایمان دارم اگر قدرت انهدام یک ساختمان و خلق طرح جدیدی دارم بدون دقت لازم و استفاده از مصالح مفید، آن ساختمان قدیمی را یکسره به نابودی نمیکشم .
و) – من اصلاحطلبم، اما تا آن هنگام که دردِ دیگران بر دردِ خودم مقدم باشد.
آری، من یک اصلاح طلبم؛ انتخابات؛ کلمه ای که با شنیدن و یا نوشتنش مردم دیار کهگیلویه بزرگ به یاد دو پیر اصلاحات که هر دو در یک جناح فکری و یک هدف را دنبال میکردند، اما رقیب یکدیگر بودند،میافتند.
رقیبانی که هیچ وقت طعم خوش پیروزی را نچشیدند. جناح راست اصولگرا پیروز میشد و ما با دو دستگی هایمان نردبان موفقیتشان بودیم، هر دور با مقاومت هایی که نشان میدادند باعث شکست میشدند نه برای خود بلکه برای یک جریان، جریانی که ۲۴ سال در حسرت پیروزی است، جریانی که ۲۴ سال شکست خورده، چند دوره از رقیب نبوده بلکه از رفیق خود شکست خورده، از دوستانی که غرورشان شکستشان داد نه خود و طیفش را… بلکه کل جریان را شکست دادند؛
۲۴ سال کرسی مجلس در خدمت جناح مقابل. چندین دوره نیز عاملِ شکست خودمان بوده ایم، با نفاق و تفرقه درون گروهی و تشکیلاتی که نصیب اصلاحات کهکیلویه شد. اصلاح طلبان سرگرم اختلافات و دوگانگی و اصولگرایان حسن استفاده را بردند. ما را به جان هم انداختند به نام طیف لاهوتی و منطقیان و دوستان فراموش کردند در تفرّق ره به جایی
نمی بریم. این تمثیل قدیمی یادشان رفته بود که ؛ پدری که در شرف مرگ بود ، فرزندانش را خواست و به هر کدام تک چوبی داد تا بشکنند و فرزندان دیدند و درک کردند که به راحتی آن تکه چوبها شکست!
بار دیگر پدر پیر به آنها چند چوب داد، سپس آنها تلاش به شکستن چوبها کردند و ناکام ماندند…
آنان فهمیدند که استقامت چوب ها در کنارِ هم و باهم بودنشان سخت و پایدارهستند وآموختند که همیشه باید پشت هم و در کنار هم باشند. تجربه روزگا است و پند تاریخ اما ما پشت هم نبودیم…ما در کنار هم نبودیم…ما غرور را کنار نگذاشتیم…
ما با مشورت عقل عمل نکردیم!
به گفته شاعر شیرین سخن شیراز:
هرچه گشتم که بپرسم سبب درد فراق
مفتی عقل در این مساله لایعقل بود
خودمان بانی و باعث پیروزی رقیب بودیم، ما احترام را کنار گذاشتیم… ما زمینه ساز شکست و سردرگمی جناح خودمان بوده و هستیم، ساده تر بگویم : بارها باختیم چون خود خواستیم، اینکه چرا در این مسابقه ها برنده میدان نمیشدیم، چراها و سببها دارد؟
شیشه نزدیکترازسنگ نداردخویشی
هربلائی که رسدازسرِسنگ ازخویش است
شکستهای متوالی و زنجیره ای دو بزرگوار آقایان لاهوتی و منطقیان و تداوم تفرّق در جبهه اصلاحات. ناکامی و یا ردّ صلاحیت، بعد از فشارها و سختی های دوران تلخ دولت “پوپولیستی محمودیسم” و حذفها وحبسها و تلخ کامیها و ساختنِ کلیدِ تدبیروامید، اصلاح طلبان تجدید قوا کردند و صادقانه به میدان آمدند و در این دورازانتخابات تصمیمی گرفتیم مدبّرانه و مصلحانه با هم به شورو تدبیر نشستیم و اعلام به اجماع و حاکمیت خردِ جمعی نمودیم.
خواستیم تا آب به آسیاب دشمن نریزیم و طرحی خردمندانه بریزیم، یاران بسیج شدند واز پایتخت هم درخواست نیرو و کمک کردیم. جناب سیدهادی خامنه ای، بزرگِ اصلاحات و مهندس صوفی وزیرِ اصلاحات را به مدد گرفتیم و خواستیم طرحی نو در اندازیم اجماعی صورت دهیم وهردو طیف رقیب = رفیق شویم. تا پیروز میدان گردیم اما در نهایت باز هم شورای نگهبان نومیدمان نمود و قیچی امان کردند. ناکاممان گذاشتند، دو یاردیرین و رفقای رقیب را از صحنه به در کردند و باز حذف رادمردان راه ….
حال که هفت دوره است جناح ما در کهگیلویه بزرگ شکست میخورد ( یک دوره نجفی ، چهار دوره موحد و دو دوره بزرگواری) اصلاحات منتظر ۷ اسفند و پیروزی است، چرا که آن دو شیخ اصلاحات به خود آمدند و دیدند که چندین سال است که در کنار یکدیگر نیستند و طعم شکست را میچشند و میبینند و درک میکنند. اکنون خواهان وحدت و همدلی و یکی شدن هستند، اتحادی که بیش از بیست سال انتظارش را میکشیم، اتحادی که نبودش خیلی از حریم و حرمتها را در میان طرفداران جریان اصلاحات شکست. حال:
که این دو استاد بزرگوار و محبوب اصلاحات خواهان اتحاد و انسجام اند، و عزم خود را برای پیروزی اصلاحات جزم کرده اند و بی صبرانه منتظر روز اجماع و سپس شادی در روز ۸ اسفند ۱۳۹۴ هستند، اگرچه تمام پنبه هایشا ن را رشته کردند، اما درد فقط برای حوزه انتخابیه ما نبود، چرا که، برای کل اصلاحات کشوراتفاق ناگواربود؛ این پنبه های کل کشور بود که رشته شد.
به راستی چرا؟ چرا این سیل عظیم رد صلاحیت ها نصیب دوستان ما شد؟! چرا با اصلاح طلبان مخالف اند؟ چرا اینان از ما اصلاح طلبان ترس و واهمه دارند؟! چرا و به چه سبب ؟!
اصلاح طلبان که با نظام مخالف نیستند. اصلاح طلبان که اصل مترقی ولایت را قبول دارند. اصلاح طلبان که به مقام رهبری ارادت دارند. اصلاح طلبان که برای جمهوریت نظام ارج و منزلت قائلند. اصلاح طلبان که اسلام را دین خود و شیعه را مذهب خود میدانند ، کتاب آسمانیشان قرآن و یک قبله واحد دارند، وما که همه ۱۲ امام داریم .
چرا ردّ صلاحیت ؟ !!! چرا عدم التزام به اسلام ؟ !!! چرا برچسب های ناروا ؟!!! امید به اینکه بعد از بررسی و بازبینی اعتراضات ، تایید شدگانی باشند. البته بازهم دیر نشده نباید فرصت از دست برود. دو روز دیگر تا رسیدگی به شکایات و اعتراضات نسبت به جامانده ها از کاروان رقابت مانده است. امید داریم که، یکی از چهره های قدرتمند و شاخص اصلاحات کهکیلویه بزرگ تاییدصلاحیت نهایی شود و جشن شادی پیروزی فراهم آید. پیروزی دوراز دسترس نیست.
برآی ای آفتاب صبح امید
که در دست شب هجران اسیرم
با امید به اینکه انتخابات هفتم اسفندماه ۹۴ پرشورترین انتخابات جمهوری اسلامی ایران رقم بخورد.
انشاءالله تعالی
*(دانشجوی رشتهی علوم سیاسی)
درود بر جوان ارزشمند اصلاحات، جناب احمد رضا اخلاقی نسب .
بی شک حضور در خانواده ی بزرگ اخلاقی عزیز و تربیت در محضر پدری متفکر و فهیم و ارزشمند همچون جناب موسی اخلاقی نسب رشد پسری با این اندیشه ی والا را سبب خواهد شد.
به امید پیروزی اصلاحات
احسنت بر آقای احمدرضا اخلاقی
درود بر تو …
سلام. درود بر استاد اخلاقی که چنین فرزندی را تربیت کرده. و مطمئنن آینده ی فوق العاده درخشانی دارد