به قلم فاطمه شریعتیتبار عمده مدارس بویراحمد، دانشآموزان را راهی زندان، مرکز اصلاح تربیت و میادین کارگری کردند/ سواد مدیران کم است
پایگاه خبری-تحلیلی ریواس جنوب (rivasjonoob.ir)/
فاطمه شریعتیتبار در یادداشتی به تحلیل وضعیت نابسامان مدارس شهرهای یاسوج و مادوان و امکان تغییر آن پرداخته و نوشته است که عمده مدارس شهرستان بویراحمد دانشآموزان خود را برای زندان مرکزی، کانونهای اصلاح و میادین کارگری تربیت میکنند؛ متأسفانه مدیران تصمیمگیر ما نیز سواد اجتماعی و روانشناختی ضعیفی دارند. مردم باید به حقوق خود آشنا باشند و وظایف مدیران را لطف ندانند که در این زمینه شوراها نقش مهمی دارند.
برای بهبود وضعیت مدارس نیاز به جذبِ معلمان خیلی خوب نیست، نیاز به گرفتن پول از مردم نیست، نیاز به کم و بیش کردن سالهای تحصیلی و نوع آزمونها و چنین اقدامات میلی و سلیقهای نداریم؛ زیرا این راهکارها را چند دهه در مورد دانش آموزان امتحان میکنیم و جواب امیدوار کنندهای نداده است. به نظرم بهتر است از این نگاه آزمایشی و آزمون خطایی دست کشیده و با مطالعه و تحقیق به سراغ تجارب مشابه و موفق در این زمینه برویم، درس بگیریم و ایدههای موفق را ارزیابی و عملی کنیم. یکی از مهمترین آژانسهای اجتماعی کننده و مراکز تربیتی و آموزشی نوجوانان، مدارس هستند اما تجربه نشان داده که اکثر مدارس بویراحمدی که بیشتر افراد طبقه پایین این منطقه در آنها درس میخوانند مدارسی هستند که درصد چشمگیری از دانش آموزان را راهی کانون اصلاح و تربیت، زندان مرکزی و میدان کارگری میکند.
قصد دارم نشان دهم که این کژکارکردی (یعنی تربیت افراد نابهنجار بهجای تربیت تعلیم و تربیت اجتماعی و علمی) در مدارس منطقه هیچ ربطی به فرهنگ دانش آموزان این منطقه، مدیران مدرسه و کیفیت علمی معلمهای محترم این مدارس ندارد. برای درک و تحلیل این فاجعه باید به دنبال شرایط و زمینههایی بگردیم که از یکسو اجازه آموزش دادن صحیح را به ما نمیدهد و از سوی دیگر امکان یادگیریِ رفتارهای ناهنجار و قانونگریز را برای دانش آموزان فراهم میکند. این وضعیت را در سه بند ـ برنامه درسی پنهان مدارس بویراحمد، شلوغی بیش از حد مدارس و ضعف دانش اجتماعی مدیران شهری ـ توضیح میدهم.
از مهمترین دلایل این وضعیت وجود مدیران شهریِ فاقد دانش اجتماعی و روانشناختی است، یعنی مدیرانی که درکی از رابطه بین فضای فیزیکی و بازدهی امر تعلیم و تربیت ندارند. این عدم درک رابطه بین فضا و دانش به شیوه افتضاحِ فضاسازی (فضاسازی مدرسه یعنی ساختار فیزیکی مانند تعداد مدارس و طراحی ظاهری و ظرفیت کلاسها و …) و ازدحامشدگیِ ناشی از این فضایِ کوچک ختم شده است (ازدحام یعنی جمع شدن جمعیت بیش از ظرفیت در یک مکان یا فضا). با مراجعه به علمیترین تحقیقات در این زمینه به این نتیجه رسیدیم که حتی استخدام بهترین معلمها در مدارسی با این حجم جمعیت جواب نخواهد داد بلکه باید بر تعداد مدارس افزود تا احتمال افزایش بازدهی مثبت آنها افزایش یابد.
در نهایت با یک نمونه واقعی تأثیر ساخت مدارس بر کیفیت تعلیم و تربیت در شهر مادوان سخن را به پایان میرسانم تا از یکسو با استناد به تجربه خودم امکان مطالبه کردن و گرفتنِ این حق شهروندی، یعنی حق داشتن مدارس نزدیک به محل سکونت، دارای امنیت و کمجمعیتتر، را نشان دهم و از سوی دیگر تأثیرات مهم و مثبت این مدرسه را بر کیفیت رفتار اجتماعی و آسایش خاطر والدین دانش آموزان این مدرسه را بیان کنم.
- برنامه درسی پنهان
همانگونه که تحقیقات دانشمندِ اتریشی تبار (ایوان ایلیچ) نشان داده است: دانش آموزان در مدرسه چیزهایی یاد میگیرند که هیچ ربطی به محتوای دروس آموزشی آنها ندارد. این یادگیریها را برنامه درسی پنهان نام گذاشت و ادامه میدهد که این برنامه درسی پنهان در تربیت فرزندان بسیار مهمتر و مؤثرتر از برنامه اصلی مدرسه است. برنامه درسی پنهان شامل یادگیری نظم و مقررات و اطاعت از قوانین و ارزشها و یادگیری شیوه کنار آمدن با دیگران و …. است.
تجربه نشان میدهد که اکثر مدارس بویراحمد بیش از تربیت علمی و اجتماعی در حال تربیتِ فرزندان این منطقه برای میدان کارگری و متأسفانه کانون اصلاح و تربیت و زندان مرکزی است و مهمتر از همه ترویج خشونت و دامن زدن به آن هستند. برنامه درسی پنهان این مدارس بهجای آموزش شیوههای بهتر زیستن، نظم، وظیفهشناسی و اطاعت از ارزشها و هنجارهای اجتماعی دقیقاً برعکس میآموزد یعنی درصد قابلتوجهی از خروجی این مدرسه تبدیل به افرادی نابهنجار و ضد ارزش میشوند. در هنگام توضیح و تحلیل چنین فاجعهای نباید بچهها، فرهنگ، طوایف و رگ و ریشه را مقصر بدانیم بلکه باید به دنبال شرایط و زمینههایی بگردیم که از یکسو اجازه آموزش دادن صحیح را به ما نمیدهد و از سوی دیگر امکان یادگیریِ رفتارهای ناهنجار و قانونگریز را برای دانش آموزان فراهم میکند. برای درک این زمینهها اجباراً دومین فرض را توضیح میدهم
- معضل ازدحام یا افزایش بیرویه جمعیت در یک مکان
در خصوص ازدحام با مثالی آغاز میکنم که جای شک و تردیدی برای نشان دادنِ ناکارآمدی نگاه کاملاً فرهنگی به مدارس باقی نگذارد. موش حیوان است و در سطحی پایینتر از انسان قرار دارد و چون غریزی عمل میکند شیوه زندگیاش در مقایسه با سرعت تغییر زندگی انسان چندان تغییری نکرده است. در این خصوص جان کالهون و پژوهشگران دیگری برای فهم رابطه بین فضای فیزیکی و شیوه زندگی آزمایشهایی در مورد موشها، دیگر حیوانات و انسانها انجام دادند و به نتایج مشابهی رسیدند مثلاً در این مورد کالهون وقتی در یک فضای فیزیکی ثابت جمعیت موشها را افزایش داد مشاهده کرد که الگوی انتخاب همسر در بین این موشها کمکم تغییر کرد، میزان خشونت آنها بالا رفت، دستههای آنها تغییر کرد، استرس و اضطراب آنها افزایش یافت و … . وقتی غریزه اینچنین تأثیر میپذیرد پس انسان بهعنوان موجودی فرهنگی و نه غریزی در چنین وضعیتی بیشترین تأثیر را میپذیرد و این تأثیرپذیری را تحقیقات نیز اثبات کردهاند و نشان دادهاند که افزایش بیرویه جمعیت در مکان آموزشی امر تعلیم و تربیت را بهشدت دچار ضعف میکند.
وقتی به جمعیت و تعداد کلاسهای مدارس نگاه میکنیم دقیقاً وضعیتی مشابه آزمایشگاه کالهون را میبینیم که این بار بهجای موشها سیستم مدیریتی ما در حال انجام آزمایش بر روی نوجوانان است. نوجوانهایی که اولاً بهواسطه فرهنگی بودن و ثانیاً به خاطر اقتضای سنی بیشترین تحریکپذیری و تأثیرپذیری را از ساخت فضایی، مکان، دیگری نوعی و دیگری مهم دارند. ترویج الگوی خشونت در این مدارس چیزی نیست که بر کسی پوشیده باشد و به نظرم بسیار ساده این الگوی خشونت ترویج میشود. در هر جمعیتی گروهبندی اتفاق میافتند ولی در این مدارس گروهبندیها آغشته به پشتوانه قومی و قبیلهای میشوند ولی آنچه نیروی محرک خشونت است نه تمایزات قومی و قبیلهای بلکه ضعف مدیریتی است که صرفاً با افزایش جمعیت به فکر افزایش فضاهای تربیتی و مهم برای این افراد جدیدالورود نیست. برای اینکه فرهنگ و سبک زندگی تازهای پیدا کنیم نیاز به اقدام فوری برای تغییر در زیرساختها داریم.
- ضعف مدیریتی در مدیریت شهری ـ مهمترین و مؤثرترین عامل
کژکارکردیِ مدارس پرجمعیت ناشی از وجود مدیران و تصمیمگیرانی است که بشدت دچار ضعف سواد اجتماعی، ضعف سواد روانشناختی و درک روستایی از فضای شهری هستند. مدیران شهری ما گویا از رابطه بین فرهنگ، دانش و توزیع آگاهی با فضای فیزیکی آموزشگاه و مدرسه (اندازه کلاسها، ظرفیت کلاس، فضای حیاط مدرسه و …) اطلاعی ندارند و متأسفانه این عدم آگاهی باعث شده که کارکرد و خروجیِ واقعی این مدرسه بهعنوان یکی از مهمترین فضاهای تربیتی با هدف این فضا، یعنی با امر مهمِ تعلیم و تربیت تحصیلی ـ فرهنگی، همخوانی نداشته باشد. کدام شورای شهر و شهرداری و نهادی در این منطقه تاکنون به رابطه بین جمعیت مدرسه و خروجیاش توجه و برای حل این مسئله کوچکترین اقدامی کرده است؟ در حقیقت سری مسائلی که اکنون در مدارس ما وجود دارد معلول تفاوتهای فردی و فرهنگی بین دانشآموزان نیست بلکه ما با وضعیتی مواجهیم که محصولِ شرایط جدیدی است که از افزایش بیرویه جمعیت در این فضاهای آموزشی به وجود آمده است و برای رفع این مشکل بیش از بودجه نیاز به توان چانهزنی و مطالبه حقوق خود داریم؛ چرا که این حق هر شهروند است که شرایط پیشرفتش مهیا شود.
چرا ساخت مدرسه تا این حد اهمیت دارد؟
تجربه ساختوساز مکانهای فرهنگی، همایشهای فرهنگی و فعالیتهای فرهنگی نشان میدهد که طی این چند سال بودجههای زیادی در این راه خرج کردهایم ولی وضعیت در حال بدتر شدن است. اگرچه چنین کارهای فرهنگی برای حفظ انسجام و همبستگی و فرهنگسازی لازم هستند اما هرگز کافی نیستند زیرا نسبت به آموزش بنیادین در سنین کودکی و نوجوانی در درجه دوم اهمیت قرار میگیرند. باید چنین بودجههای رسمی و حتی بودجههای غیررسمی که از طریق خیرین محترم و مردم محلهها جذب میشود مستقیماً به سمت افزایش مدارس سوق داده شوند. ما مدارس تازه نیاز داریم تا نیروی انسانی باسوادتر، کاراتر و با شعور و میهنخواه برای شهرمان بسازیم (متأسفانه سیستم مدیریتی ما حتی راه درستِ استفاده از بودجههای آماده را نمیداند).
در خصوص شورای شهر این منطقه: وقتی میبینیم خانوادههای ما در عین فقر و تنگدستی بچههایشان را در مدارسی غیر از بلهزار و مادوان ثبتنام میکنند تا پیشرفت کنند نباید چشمان وجدان را ببندیم و بیتفاوت از کنار این وضعیت اسفناک بگذریم بلکه بهتر است در همینجا توقف کنیم و تلاش کنیم تا وضعیت را به نفع مردم تغییر دهیم. باید تلاش کنیم مدارس تازهای ساخته شوند زیرا آموزش درست هم نیاز به فضای آموزشی منطقی و وسیع دارد و دستیابی به این امر نیازمند آگاهی به حقوق ما و وظایف سایر سازمانهایی است که باید خدمات عمومی ارائه دهند.
تجربهی مطالبهی حق داشتن مدرسه نزدیک به محل سکونت و ارزیابی تأثیر این مدرسه بر محله و دانشآموزان
تجربه شخصی اینجانب در محله خودمان چنین رویکردی را اثبات میکند. مطالبه حق خودمان برای داشتن یک مدرسه، مطالبهای که ابتدای حرکت (وقتیکه جمعآوری امضاهای اولیه مردم برای انجام یک حرکت مدنی و مردمی آغاز شد) مردم به این کار میخندیدند و با نوعی نگاه نومیدانه امضا میکردند چون نمیدانستند این حق خودشان است و در پس پشتِ حرفهایشان میشد فهمید که این افراد در ذهن خود میگفتند که کسی چنین لطف بزرگی به ما نمیکند و در محله ما مدرسهای ساخته نمیشود. تلاش چندساله پدرم، خودم و برادرم باعث شد تا با اصرار و فشار آوردن به بدنه آموزشوپرورش مدرسه ابتدایی کاملاً دولتی دخترانه و پسرانه در این محله تأسیس شود. تأثیرات این مدرسه و تفاوت دانشآموزان این مدرسه با سایر مدارس این منطقه از نظر برنامه درسیِ پنهان و روابط اجتماعی اعضای محله عبارتاند از:
- این دانش آموزان دارای شور رقابت تحصیلی فراگیر هستند و برعکس مدارس بسیار شلوغ رقابت تحصیلی صرفاً بین چند نفر دانشآموزان ردیف اولی ثابت نمانده است.
- بهنجاری اجتماعی و ادبیات ارتباطی این دانش آموزان از نظر فرهنگی بسیار قابل قبول و قابلاحترام است.
- چون راه زیادی را برای رفتن به مدرسه طی نمیکنند در نتیجه بین راه چندان فرصتی نیست تا الگوهای ناهنجاری را یاد بگیرند.
- برخلاف گذشته خانوادههای این دانشآموزان تا برگشتن فرزندشان به خانه اصلاً استرسی ندارند زیرا دیگر قرار نیست این بچهها از خیابانهایی عبور کنند که نه تنها فاقد پل هوایی هستند بلکه خط عابر پیاده مشخصی هم ندارند و روزانه کشتههای زیادی تحویل میدهند.
- میزان خصومت بین دانشآموزان این مدرسه بسیار پایین است؛ زیرا در این مدرسه دانشآموزانی درس میخوانند که هرچند از طوایف مختلف هستند اما از کودکی در همین محله با هم بزرگ شدهاند و صمیمیت و آشنایی پیشینی دارند.
- در انجمن اولیا و مربیان چند مدرسه شرکت کردم و مطالبات مردم این محله نشان میداد که اکنون به این مهم دست پیدا کردهاند که مطالبه کردن حق ما است. بهعنوان نمونه در یکی از مدارس این منطقه شاهد بودم که معاون مدرسه از کتک زدن بچهها را بهعنوان یک راه تربیتی تجویز میکرد و چند نفر تائید کردند اما در این مدرسه چنین چیزی را شاهد نبودم این به دلیل تفاوت فرهنگی و تحصیلی یا شخصیتی این افراد نیست بلکه به این دلیل است که از ابتدا بچهها به نحوی تعلیم میبینند که نیاز به کتک و دگنک برای کنترل آنها نیست.
- این مدرسه علاوه بر تأمین آسایش خانوادهها به خاطر امنیت فرزندانشان بر اعتبار کلی محله و افزایش احساس تعلق اعضای این محله به فضای زندگیشان افزوده است و همبستگی به نسبت خوبی در هنگام سایر مطالبات بین اعضای محله به وجود آمده است.
در نهایت آرزومندم روزی مردم بهحق شهروندی خود آگاه شوند که وظایف سازمانها و مدیران را نوعی لطف از سوی مدیران و اشخاص ندانند ـ در این راه کوشیدهام و باز هم خواهم کوشید اما این بار برای یک شهر نه یک محله ـ این بار نه بهصورت فردی بلکه بهصورت تیمی.
خانم شریعتیتبار برای شورای شهر مادوان نامزد شده است.
انتهای پیام/ی