قالیبافِ ایدئولوژیکِ مدعیِ ۹۶ درصدی یا قالیبافِ لاکچری ۴ درصدی؟
پایگاه خبری-تحلیلی ریواس جنوب (rivasjonoob.ir)/
ریواس جنوب/ مصطفی فقیهی
قالیبافِ ایدئولوژیکِ مدعیِ ۹۶ درصدی یا قالیبافِ لاکچری ۴ درصدی؟ تلفیق ناشدنی «رضاخانیسم» و «حزباللهیگری» به «دوروییِ مضاعف» انجامید و نهایتاً بیاعتمادی عمومی به او!
این تصویر، مربوط به ۱۸ سال قبل و جمع آوری پوسترهای قالیبافِ شکست خورده در انتخابات ۱۳۸۴ است. قالیبافِ تازهنفس و ناشناس در میان مردم با تیپی جوانپسند که رویای ریاستجمهوری و قول مراکز قدرتمند، او را به یقین رسانده بود که ششمین رییسجمهور ایران خواهد بود.
اگرچه نام او در آخرین لحظه از گزینهی مراکز قدرت خط خورد، اما شاید تداوم همان چهره و رویه از قالیبافِ ۸۴، به موفقیتش در دههی ۹۰ میانجامید. هرچند او راهی را برگزید که اعتماد بدنهی حامیانش را که هیچ؛ نزدیکانش را نیز پس میزد!
قالیبافِ نظامی در حالیکه سال ۷۸ نامهی تندی به خاتمی نوشته و هشدار داده بود که «کاسهی صبرش لبریز خواهد شد»، در خرداد ۸۳ و با حکمِ همان خاتمی، رییس ستاد مرکزی مبارزه با قاچاق کالا و ارز شد؛ پس لباس نظامی از تن درآورد و کتوشلواری شد.
تکرار این سیاست اعوجاجی در پسا ۸۴ اما افولش را آرامآرام رقم زد تا به عنوان یک فرد فرصتطلب با «دوروییِ مضاعف» در ذهن جمعی مردم، شهره شود. هم میخواست «حزباللهی» باشد و هم، #رضاخان. آنچنان که یکی در میان، اصولگرای رادیکال بود و سپس، اصولگرای روشنفکر! گاه به چپ میخزید و یکباره، به آغوش راست میرفت! ناگهان تکنوکرات میشد و لباس شیکِ غیرمتعارف بر تن میکرد و چندی بعد، سادهزیستی پیشه میکرد، خود را جهادی میخواند و با استفاده از تندترین تعابیر ایدئولوژیک، در پشت پردهی برخی سفارتنوردی ها نشسته بود.
تا سال ۸۸ به دلیل اشتراک با اصلاحطلبان در دشمنی با #احمدینژاد، به آنها نزدیک شد اما چندرویی او به قدری در پسا ۸۸ تکرار شد که اعتمادِ نیمبند اصلاحگرایان را پس زد و خود نیز عملاً به رقیبی خونی برای آنها تبدیل شد.
چندان که در سال ۹۲، به قصد بیاعتباریِ حسن روحانی، او را از عوامل حوادث کوی دانشگاه خواند و با پاتک طلایی روحانی، شکست سختی منحمل شد.
با تداوم همین رویه و با کینهی سختی که بر دلش نشست، چوبی مداوم در لای چرخ دولت روحانی و بل، به عنوانِ تندخوترین و عملگراترین منتقد دولت، شناخته شد؛ تا آنجا که با همین برند، اولاً بدنهی حامیان روحانی را از «اصلاحات» و متعاقباً «مشارکت در انتخابات ۹۸» ناامید کرد و ثانیاً، آراء انقلابیون را بهعنوان «خیزشی» برای «نجات اقتصاد» تصاحب کرد! بدنهی انقلابیونی که سادهدلانه باور داشتند مشکل معیشت، از برجام است و مذاکرات!
آن رفتار قالیباف اما در مجلس_انقلابی نیز ادامه یافت. در خفا حامی طرح_صیانت از اینترنت و مصوبهی حجاب بود و آشکارا و در برابر دوربینها، خود را منتقد آن نشان میداد و حتی سعی میکرد خود را چونان «دیواری سهمگین در برابر تندروها» نشان دهد که گذر از او به مثابهی «شدتگیریِ قدرت تندروها» باشد. که نهایتاً همین رویهی اعوجاجی، منتج به شکست پایگاه رأی قالیباف در میان اقلیت پایکار و سوپرحزباللهی شد!
در انتخابات اخیر نیز، اوج این منشِ مزورانه و فریبکارانه را در لحظهای به نمایش گذاشت که با جبهه_پایداری نشست، دست برادری داد و ائتلاف کرد! و شد آنچه شد! که حتی «پایداری» را در میان انقلابیون تضعیف کرد و رقبا را بر آن داشت تا برای تحقیر مضاعفش، رقبایی آماتور و خلقالساعه در برابرش بتراشند!
و چنین شد که با تعداد بسیار اندک آراء خود و نشستن در زیر نام امثال رسایی و ثابتی، آنچنان در میان اهل قدرت و ناظران سیاسی، خفیف شد که در مجلس آتی، چه از سرِ تعارف «رییس» باشد و چه نه؛ به احتمال زیاد، آخرین دورهی قدرت را تجربه میکند تا پس از پایان مجلس دوازدهم، رسماً از حکمرانیِ کلان، خالصسازی و به قعرِ حاشیه رانده شود.
تجربهی تاریخی جوامع نشان میدهد که چندرویی و نفاقِ پرتکرار و غیرمتعارف -حتی در ظاهرگرا و ناآگاهترین جوامع- در «بلند مدت» چارهای جز هزیمت و شکست و اسقاط از قدرت به دنبال نخواهد داشت و از سوی دیگر، از آنجا که مردم و حتی دوست و رقیب نیز، تکلیف خود را در برابر «اهلِ فریب» مشخص نمیدانند، اعتماد نمیکنند و حتی کمکم، او را در قالبِ «شیطانِ مجسم» و در قامتِ چهرهای خطرناک و عهدشکن خواهند دید.