مردی که با کفشهای وصلهدار، استاد دانشگاه شد و اینک برای پاهای برهنه همروستایانش کفش میآورد
پایگاه خبری-تحلیلی ریواس جنوب (rivasjonoob.ir)/
این روزها که گرانی بیداد میکند، در دورترین نقاط کهگیلویه و بویراحمد هستند کودکانی که چشم به راهند تا آن مرد بیاید و در دستانش عشق باشد یا کفشی که پاهای برهنه آنها را در سنگلاخها بپوشاند.
به گزارش ریواس جنوب از یاسوج، پژمان امیدی در گزارشی در خبرگزاری مهر– نوشت؛ خورشید که از پس کوهها رخ می نماید، راهی می شوم به سمت دیاری که هنوز کودکانش با محرومیت دست و پنجه نرم می کنند و سختی راه مدرسه هنوز سبب نشده که به باران با همه عظمتش بدبین شوند.
بخش مارگون در شهرستان بویراحمد مقصدی است که ما را به خویش می خواند با روستاهایی که هنوز مردمانش با محرومیت دست و پنجه نرم می کنند و کودکانی که به دفتری قانعند و اندکی نور تا باز باران را در رویاهای کودکانه خود فریاد بزنند.
کودکانی که گاه دستان ترک خورده از بازیهای کاهگلی شان، دستی می شود بزرگ که سخاوت را برای مردمانش به ارمغان می آورد.
رسول جریده عشایر زاده ای است که سنگلاخها، کفشهای کهنه وصله دار، ترکهای دست پدر کارگرش و شب و روزهای کوچ او را از مدرسه باز نداشته و دردهای روزهای کودکی و چشمان خسته پدر نردبانی شدند تا او را به دانشگاه برسانند و او اکنون به روستا بازگشته با کوله باری از کیف و کتاب و دفتر و مدادرنگی تا بچه های روستا بتوانند رویاهایشان را رنگی کنند.
جریده ۴۰۰ بسته تحصیلی برای کودکان روستا به ارمغان آورده تا آنها نیز بتوانند چون او، دستگیر کسان دیگری شوند و شاید با همتی همگانی محرومیت را به واژه ای در گذشته های دور بدل کنند.
او فراز و نشیبهای بسیاری را تجربه کرده است و از ۱۴ سالگی در شالیزارها و جالیزها و گندمزارها کار کرده است.
او استاد دانشگاه است ودستگیر اساتید جوانی که راه برای پیشرفت می خواهند و جوانی که خود مشوق جوانانی است که می خواهند برای توسعه استان و کشور خود مثمر ثمر باشند.
او خاطراتی از دوران گذشته را بازگو می کند و می گوید که روزی برای گرفتن پول به نزد پدرم رفتم، پدرم کارگر بود و وقتی چهره گرد و غبار گرفته و خسته اش را دیدم و پولی که با عرق جبین و کار سخت به دست آورده بود تا من بتوانم درس بخوانم را دیدم، به خود قول دادم که کاری کنم که او بتواند راحت تر زندگی کند و فقر را از روی شانه های خسته اش بردارم و اینچنین شد که درس را بر همه چیز ترجیح داده و روزها و شبها تلاش کردم تا اکنون به عنوان معلمی در دانشگاه بتوانم خدمت کنم.
او لذت بخشش را از هر لذتی در دنیا بهتر می داند و می گوید: اینکه از جیبمان به دیگران بخشش کنیم لذتی فراوان تر از آن دارد که بر داراییهای جیبمان بیافزاییم.
او به همراه خانواده اش شب عید را بر سر سفره فقیرترین فرد فامیل می گذراند و از داراییهایش انفاق می کند تا کودکی در دوردست ترین روستاهای استان نیز بتواند به رویاهایش رنگ زندگی و امید ببخشد.
به گزارش خبرنگار مهر، مهرماه که با بوی دفتر و کتاب و کفش و کیف و مدرسه از راه می رسد، هستند کودکانی که دغدغه هایشان از جنس دیگری است و داشته های ما برای آنها رویایی است که می تواند به حقیقت بدل شود.
انتهای پیام/د
درود بر شرافت این مرد! خداوند به ایشون سلامتی عنایت فرماید
سلام ودرودبراین انسان که کاری بزرگ وفراموش نشدنی انجام میده ودارای اجرت دنیوی واخروی هست
حقیقتا کار این عزیز خداپسندانه بود اما چون فقط عده خاصی با ایشان همکاری کردند ،هدفشان در شهر مارگون چیزی جز تقرقه چیزی دیگری نبود.ایشان باید با هماهنگی مقامهای بالا رتبه مارگون کارش را انجام میداد نه…
اولا آقای جریده بایدعدالت را رعایت میکرد دوما دعوا بین خانواده ها راه انداخت و برگشت