پایگاه خبری-تحلیلی ریواس جنوب (rivasjonoob.ir)/

حسین لقمانیان حالا ۶٣ ساله است. ١۴ سال پیش به دنبال نطقی که در مجلس اصلاح‌طلب ششم داشت به مدت سه هفته بازداشت شد تا نخستین نماینده‌ای باشد که در طول دوره نمایندگی‌اش روانه زندان شد.

حسین لقمانیان، نماینده مردم همدان در مجلس ششم از بازداشت ٢١ روزه‌اش می‌گوید:

با توجه به اتفاقاتی که در خصوص نماینده مردم تهران رخ داد و احضار ایشان به دادسرا خوب است که روایتی هم از آنچه مشابه همین رفتار در مجلس ششم و در ارتباط با شما روی داده، داشته باشیم.
داستان طولانی است…
با توجه به اتفاقات چند روز گذشته جالب است بدانیم.
حقیقت این است که به محض اینکه من به عنوان نماینده راهی مجلس شدم، در همان هفته‌های ابتدایی آقای مهدی کروبی که ریاست مجلس ششم را برعهده داشتند من را صدا زدند و چند سوال از من پرسیدند و من هم پاسخ دادم. ما آن موقع جوان بودیم. به من گفت شما نماینده جوان همدان هستی؟ گفتم بله. […] گفت که بقیه را هم دیگر خودت می‌دانی؟ گفتم نه نمی‌دانم. گفت که چطور نمی‌دانی؟ فکر نکنم بگذارند تو نماینده باشی. پرسیدم چرا؟ گفت: خودت می‌دانی دلیلش چیست؟ گفتم نه نمی‌دانم. گفت: این همه در همدان در مورد منتظری سخنرانی کردی. گفتم که من منتخب مردم هستم. خندید[…] ما هم وقتی به مجلس رفتیم، جرات نمی‌کردیم بیاییم پشت تریبون و صحبت کنیم. در حوزه انتخابیه خودم نیز مردم از من می‌پرسیدند که تو که آن‌گونه پیش از انتخاب شدن حرف می‌زدی الان که مجلس رفته‌ای چرا حرف نمی‌زنی؟ من هم می‌گفتم که صبر داشته باشید. کم‌کم به نمایندگان گفتم وضعیت من اینگونه است شما هم بدانید که اگر من را گرفته‌اند نه کلاهبردارم و نه پول کسی را خورده‌ام. بالاخره زمینه را آماده کرده بودم.
اینها همه در دو هفته اول آغاز مجلس ششم روی داد؟
بله. بعد از آن هم تا سه ماه همچنان ادامه یافت. تا سه ماه من سخنرانی نکردم تا یک روز پس از آنکه مراجعات زیادی به دادگاه داشتم و قوه قضاییه پشت‌سر هم ما را احضار می‌کرد، گفتم هرچه می‌خواهد بشود، بشود و برای نطق به پشت تریبون رفتم.
رفت و آمد شما به دادگاه برای سخنرانی‌ پیش از نمایندگی بود؟
بله. بنابراین در آن روز نطقی کردم که طی آن خطاب به آقای شاهرودی که در زمان ورود به قوه قضاییه گفته بودند: «من از آیت‌الله یزدی ویرانه تحویل گرفتم»، گفتم شما که ویرانه را ویرانه‌تر کرده‌ای. […] این را که من گفتم آقای کروبی صدام زد و گفت تو چنین کلماتی را به‌کار برده‌ای؟ گفتم: بله. گفت: دیگه کارت تمام شد. خلاصه وضعیت همچنان ادامه پیدا کرد تا نطق دیگر بنده. که از سوی دادگاه من را احضار کردند. تا زمانی که ماجرا بیخ پیدا کرد و آقای کروبی هم تصمیم داشتند به حج مشرف شوند، شرایط برای بازداشت من فراهم شد. من را گرفتند[…]
بازداشت شما چگونه بود؟ کجا توانستند شما را دستگیر کنند؟
تعداد مراجعات من به دادگاه زیاد بود. آخرش خسته شدم، گفتم من به دادگاه نمی‌آیم، هر کاری می‌خواهید بکنید. اول می‌خواستند بیایند مجلس من را دستگیر کنند که نتوانستند. بالاخره ما همه مراحل قانونی و قضایی را طی کردیم تا اینکه پرونده به دیوان عالی کشور رفت. بالاخره یک روز در خیابان توانستند من را دستگیر کنند.
عناوین اتهامی شما چه بود؟
اتهام نشر اکاذیب و توهین. ما می‌گفتیم حرف‌های من در چارچوب وظایف نمایندگی است البته من توهینی نکرده بودم.
چند روز در بازداشت بودید؟
سه هفته.
در اوین؟
بله در اوین بودم.
آن زمان چه کسانی پیگیر حل مشکل شما بودند؟
مجلس ششم بود و همه نمایندگان یکپارچه. همه پشتم ایستادند و نزدیک بود که مجلس به تعطیلی کشیده شود. بنابراین تصمیم گرفتند که من را آزاد کنند. البته این را هم بگویم که ١٣ ماه زندانی برای من حکم داده بودند. گفتند باید برود مدت زندانی خود را طی کند. اما پس از شلوغی فضا، من را آزاد کردند و گفتند تو را بخشیده‌ایم.
در روزهای بازداشت، شما از رایزنی‌ها باخبر بوده‌اید؟
زیاد بود. بعضی‌ها پیغام می‌دادند که معذرت‌خواهی کن. اما من حرفم این بود که جرمی مرتکب نشدم تا بخواهم عذرخواهی کنم. بعد گفتند حداقل پرونده‌ات را بگیر و بخوان که گفتم آن را هم نمی‌خواهم. گفتند حداقل یک نامه‌ای بنویس، گفتم نه نمی‌خواهم همین جا در بازداشت جایم راحت است. دیگر مسوولیتی ندارم و در قبال مردم هم پاسخگو نیستم. جای خوبی من را آورده‌اید. کم‌کم دیدند که ماندن من در بازداشت نتیجه‌ای جز ضرر ندارد خودشان گفتند بفرمایید بیرون. من به مجلس بازگشتم و همچنان ادامه دادم.
در روزهای بازداشت ملاقاتی هم داشتید؟
نه نداشتم.
برخوردها با شما چگونه بود؟
نماینده بودم و هوای ما را داشتند.
در سلول انفرادی که نبوده‌اید؟
دو روزی در انفرادی بودم و بعد از آن من را به ‌بندی بردند که عمادالدین باقی و اکبر گنجی در آن حضور داشتند.
خود آقای کروبی برای آزادی شما چه اقداماتی انجام دادند؟
آقای کروبی نقش خیلی موثری داشت.
روایت‌هایی که از تلاش وی برای آزادی شما می‌شد، چه بود؟
خیلی تلاش کرد. مدیریت مجلس را ترک کرد. اداره مجلس خیلی سخت شده بود. خودش به من گفت که دفاع از شما باعث شد که من سیبل واقع شوم.
آن زمان ۴٠ نفر از نمایندگان نامه‌ای را برای آزادی شما امضا کردند و از آیت‌الله شاهرودی درخواست داشتند که از رهبری عفو شما را بخواهند…
آن موقع جناح راست این کار را کرد. آن هم چون چاره‌ای نداشتند و تنها برای خالی نبودن عریضه. ولی من چنین چیزی را از دیگران نمی‌خواستم.
پس از آزادی صحبتی با نمایندگان جناح راست داشتید؟
نه. آنها که از ابتدا میانه‌شان با ما خوب نبود. حرف می‌زدیم با هم ولی آنها از من خوش‌شان نمی‌آمد.
نکته جالبی از آن زمان در خاطر دارید؟
قبل از اینکه نمایندگان زمینه‌ساز آزادی ما باشند مطبوعات و مردم و همشهری‌ها تلاش‌های زیادی کردند. نقش اول و آخر را در تحولات و جریانات مردم می‌زنند. مردم اگر بخواهند همه‌چیز به خوبی شکل می‌گیرد.
الان مشغول چه کاری هستید؟
دچار بیماری شده‌ام و در خانه خوابیده‌ام.