به بهانه سالروز وفات یک روحانی با ویژگیهایی جذاب و متفاوت/ مروری بر زندگی و اندیشهی «آیتالله طالقانی»/ میراث «انقلابی رو سفید»
پایگاه خبری-تحلیلی ریواس جنوب (rivasjonoob.ir)/
حسن بنام/
ایران معاصر در میان علمای برجسته و اهالی حوزه، تک چهره هایی بودند که از قالب های رایج و مترادف حوزه پا را فراتر نهاده، نو آوری هایی داشتند و در عین حال در عرصه عمل نیز کارنامه نیک به جای گذاشتند. اگر بخواهیم از این مجموعه انگشت شمار سرآمدی در راه نو اندیشی و راست کرداری انتخاب کنیم که در کنار افزودن آجرهای متعدد به بنای تفکر، در همان عرصه نظر محصور نمانده و مجدانه در میدان اجتماعی نیز وارد شدند و پا به پای اجتهاد فکری، جهاد عملی کردهاند کسی جز مرحوم آیت الله طالقانی انتخاب ما نخواهد بود.
آیت الله سید محمود طالقانی، زاده ۱۳ اسفند ۱۲۸۹ خورشیدی روستای گلیرد طالقان که شاگردی را از مکتب پدرش ابوالحسن که “سر آمد پرهیزکاران ” می نامیدنش آغاز کرد تا خود نیز نامش در تاریخ در زمره علمای متفاوت و خارج از عرف رایج حوزه ها به یادگار بماند.
یکی از مخالفان فعال حکومت پهلوی بود و در موقعیتها و شرایط مختلف به مخالفت با رویههای جاری در حکومت دودمان پهلوی و استبداد پرداخت و چندین بار در پی دستگیری روانه زندان شد. حکومتی که از مبارزات، زبان صریح، انتقادی و بران طالقانی در مسجد هدایت به ستوه آمده بود و شاه اظهار عجز می کرد که ” پدرم را سید حسن مدرس بیچاره کرد و خودم از دست سید محمود طالقانی نمیدانم چه کار کنم”.
از طرفداران دکتر مصدق در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت در جهت رهانیدن حقوق ملت ایران از چنگال استعمارگران و از اعضای جبهه ملی بود و در دوران پس از کودتای ۲۸ مرداد به فعالیت در نهضت مقاومت ملی پرداخت ، جزء هیات موسس و شورای مرکزی جبهه ملی دوم بود و در سال ۱۳۴۰ به اتفاق مهندس بازرگان و دکتر سحابی نهضت آزادی ایران را بنا نهاد که تا پایان عمر عضو این مجموعه بود .
وی پس از پیروزی انقلاب ایران در بهمن ۱۳۵۷ سمت های مختلفی را بر عهده گرفت. نخست، پس از ترور مرتضی مطهری، ریاست شورای انقلاب اسلامی را عهده دار شد و پس از آن، با رای مردم تهران به عنوان نماینده این شهر راهی مجلس خبرگان قانون اساسی شد و در نهایت به عنوان امام جمعه تهران منصوب شد .
طالقانی در زمره علمایی است که در دوران بیرون بودن از دایره قدرت، تحول خواه و آزادمنش بود، با مظالم و کژیها مبارزه کرد، اما برخلاف خیلی ها بعد از ورودش به دایره قدرت از دادگاه تاریخ با دریافت حکم برائت بیرون رفت. “انقلابی روسفید” مردی که در اوج قدرت چشمانش را به حقایق نبست که کارنامه عملی اش تا پایان عمر، درخشان و فارغ از لکه سیاهی باقی بماند.
او ابوذر بود و ایران ربذه اش و هر زمان که صدای پای دیکتاتور را میشنید بیمحابا فریاد سر میداد. مقام، نام و مصلحت او را از حقطلبی و آزادگی باز نمیداشت و علیرغم همه تلاشها و مبارزات دیرینهاش هیچ قیمومیتی بر انقلاب نداشت؛ حتی روحانیون و مذهبیها را داعیهدار حکومت بعد از انقلاب نمیدانست و آن را ثمره تلاشهای مردمی میدانست که لایق حکومتی آزاد و ایرانی آباد هستند.
گستره نگاه طالقانی وجه تمایز محسوس وی با دیگر علما و سیاسیون هم عصرش بود تا جایی که همچنان که قریب به چهار دهه از در گذشت آیت الله می گذرد گروههای مختلف و حتی متعارض فکری و سیاسی در تأسی به اندیشه و روش طالقانی به رقابت مشغول هستند؛ پدرِ اُمت ، لقب زیبنده ای برای او بود که با اندیشه های جذب حداکثری ازجانب بسیاری از گروههای چپگرا و اپوزیسیون با گرایشهای متفاوت و متعارض،«پدر طالقانی» لقب بگیرد و ازسوی دیگر بنیانگذار و رهبر انقــلاب و صاحبان مناصب رسمی با لقب «ابوذر زمان» از او یاد کنند، طالقانی چتری فراگیر بر عرصه سیاسی ایران افکنده است که هم درکلام صاحبان قدرت به عنوان انقلابی برجسته تقدیر و هم در عین حال، طالقانی یکی از سرآمدان نهضت آزادی و جریان ملی ـ مذهبی که از سوی حاکمان فعلی متهم به براندازی قانونی هستند شمرده میشود و نامش درکنار مصدق، بازرگان، شــریعتی و سحابیها هویتی به نام «ملی ـ مذهبی» به نمایش میگذارد.
هرچند آیت الله طالقانی به لحاظ میراث فکری و هویتی به جریان«ملی ـ مذهبی» تعلق دارد و دیگران به صورت تاکتیکی و مناسبتی و تبلیغی از وی بهره برده اند اما چندوجهی بودن اندیشه و عمل وی چنان است که حتی به صادقترین و نزدیکترین یاران و همفکران خود نیز اجازه ارائه قرائت انحصاری نمی دهد.
روحانی اهل تسامح و مدارا که برخلاف رویه رایج حوزهها که هرگونه برداشت دیگر از دین را انحراف و گناه نابخشودنی تلقی کرده و با ابزار تکفیر و طرد و انواع گوناگونی از برچسبها از وهابیگری تا الحاد و ارتداد به استقبال اندیشه های دیگرگونه میروند در مشی اهل مدارا بود. مدارایی که در عمل سیاسی اش نیز بازتاب یافته بود و در عمر کوتاه پس از انقلابش نیز نقش وزنه ای متعادل کننده را داشت و سنگ صبوری برای شنیدن شکواییه ها و گلایه های گروه های مختلف فکری و سیاسی به شمار می رفت، چیزی که توانست تا حد زیادی در فرونشاندن امواج سهمگین اختلافات و درگیریهای خونین آن دوره مؤثر واقع شود.
نظرات نواندیشانه در عرصه های اجتماعی ، سیاسی و دینی طالقانی را سالها جلوتر از زمانه خود نشان میدهد.
کسی که اندیشهاش درباره مبارزه، آزادی، آزادی بیان، دین، سیاست، حجاب و… کاملا روشن و همراه با تحمل بالای عقاید منتقدین و مخالفین، دارای محبوبیت بسیار بالا در بین طیفهای مختلف جامعه بود.
با نگاهی به دایره ی واژگانی آثار و اندیشه های طالقانی دو واژه ی “استبداد” و” آزادی” از پر کابردترین و مهمترین واژه ها هستند. معتقد بود که نظام سیاسی در کشورها به ویژه حکومت اسلامی بر ۲ رکن اساسی آزادی و برابری استوار است. ” آزادی” را، آزادی از اراده ی دیگران تعریف می کند، آن را گمشده بشر می دانست و در دفاع از آزادی تحقیق و اندیشه تا بدانجا پیش رفت که محدود کنندگان آزادی پژوهش را ضد انسان می دانست و می گفت: «هر مذهبی و مکتبی که بشر را در محدوده خودش نگهدارد و آزادی فکر و اندیشه را از او بگیرد و محدودش کند این مکتب ضد بشر است». آزادی بیان، عقیده، مذهب، احزاب و گروههای سیاسی، مذهبی، اقوام، زنان و جوانان و بهویژه آزادی منتقدان و مخالفان از تاکیدات همیشگی طالقانی بود و میگفت «ما خواستار جامعهای هستیم که حتی در آن اگر کسی طرفدار استقرار رژیم سلطنتی هم باشد بیاید و آزادانه حرفش را بزند. در هر جامعهای که آزادی بیان و عقیده و امثالهم وجود داشته باشد مسلم است مخالفان به سوی خشونت هم نخواهند رفت و موردی پیش نخواهد آمد که دولت و مردم را در برابر هم قرار دهد».
طالقانی تجسم استبداد را در فرد نمی دید، تا با رفتن یک دیکتاتور دموکراسی سایه افکند و بیشتر نگرانی او که در آثار و گفتارش محسوس است این بود که پس از انقلاب ریشه استبداد ایران نخشکد و استبداد به شکل دیگری سر برآورد به همین خاطر طالقانی را باید در تاریخ معاصر از قهرمانان مبارزه با “استبداد دینی” و “استبداد سیاسی” دانست. به باور طالقانی مبارزه با استبداد دینی به مراتب سخت تر از مبارزه با استبداد سیاسی است و آخرین نماز جمعه خود را، در بهشت زهرا، به مناسبت سالگرد هفده شهریور، در واقع در اظهار نگرانی از سوگ آزادی و جان تازهای که در کالبد نیمه جان استبداد دمیده شده بود اقامه کرد. وی بیمناکی خود را از ظهور یک استبداد جدید و قطعاً خطرناکتر، تحت عنوان استبداد دینی، پنهان نساخت و به صراحت و وضوح هرچه تمامتر، از علائم و نشانههای آن سخن گفت. «این ها هدف این پیامبر بود. یعنی آزاد کردن مردم، آزاد کردن از تحمیلات طبقاتی، آزاد کردن از اندیشه های شرکی که تحمیل شده، آزاد کردن از احکام و قوانینی که به سود یک گروه و یک طبقه بر دیگران تحمیل شده. این رسالت پیامبر شما بود، ما هم باید دنبال همین رسالت باشیم، این شهدای ما هم دنبال همین رسالت بودند، در مقابل فرهنگ تحمیلی، در برابر اقتصاد تحمیلی، در برابر قوانین تحمیلی، در برابر محدودیت های پلیسی که گاهی به اسم دین بر مردم تحمیل می شد که از همه خطرناکتر یعنی آنچه را که احبار و رهبان و همکاری آنها با طبقات ممتاز است بر مردم تحمیل کرده بودند به نام دین؛ این خطرناکترین تحمیلات است، یعنی آنچه که از خدا نیست، از جانب حق نیست، آنها را به اسم خدا به دست و پای مردم ببندند و مردم را از حرکت حیاتی باز دارند، حق اعتراض به کسی ندهند، حق انتقاد ندهند، حق فعالیت آزاد به مردم و مسلمان ها و مردم آزاده دنیا ندهند. این همان اصراست، این همان اغلال است. این اغلالی است که پیامبر مبعوث شد و آن بشر دچار شده به این همه غل ها را نجات داد تا ما دنبال این پیامبر، هم خودمان را نجات بدهیم، هم دیگران را نجات بدهیم» (آخرین خطبه نماز جمعه آیت الله طالقانی در بهشت زهرا)
و گویی همین امروز است که او فریاد بر می آورد از استبداد و خودکامگی که به نام دین بر مردم تحمیل می شود. آنان که لباس دین می پوشند و فریاد وا اسلاما سر می دهند. از دین بسیار می گویند و کم عمل می کنند. به تعبیر وی “اینها همانها هستند که دروغ می گویند, فریب می دهند. اما آنان لجوجترین و کینه ورزترین هستند نسبت به خلق که وقتی سوار بر کار شدند, دیگر به هیچ چیز رحم نمی کنند”.
البته طالقانی را باید کسی دانست که بعد از انقلاب علی رغم مخالفین جدی که افرادی همچون مصدق و شریعتی داشتند از محدود روحانیونی بود که با صراحت به دفاع از آنان پرداخت، در مذمت حجاب اجباری سخن راند و به نقل از آیت الله منتظری از مخالفان گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی نیز بود.
اما در کنار همه این ویژگی ها آیت الله طالقانی یکی از نادر روحانیونی بودند که دموکراسی و مردم سالاری را نقطه مقابله با استبداد می دانست و پس از انقلاب اسلامی نیز همه تلاششان را برای شورایی کردن نظام به کار گرفت، بطوری که از ایشان به عنوان “پدر شوراها” نام برده می شود و نام وی با مفهوم شورا پیوند خورده است. پیش از پیروزی انقلاب، نظام شورایی را مطرح کرد و نخستین کسی است که پس از انقلاب، از شورا سخن گفت و آن را اصلی حیاتی و ضروری برای اداره امور کشور دانست .
دلنگرانی طالقانی بعد از پیروزی انقلاب، به ثمررسیدن آن و منحرف نشدن از اصول و معیارهایی است که مردم به خاطر آنها انقلاب کردند. از جمله آنها مسئله شوراها است که سعی میکند به هر طریقی این اصل را در جامعه جا بیندازد .بی شک اگر امروز شوراهای اسلامی شهر و روستا در کشور شکل گرفتند و فعال هستند ثمره نگاه ژرف و دوراندیشی آیت الله طالقانی است که صاحب ایده شوراها بودند.
طالقانی معتقد بود که برای جلوگیری از انحراف انقلاب، باید سرنوشت سیاسی مردم به دست خود آنان تعیین شود و راهکار اجرایی این امر را شوراها میدانست او طرح اصلی شوراها را در سخنرانی خود در مدرسه فیضیه در سال ۱۳۵۸به طور واضح مطرح کرد.و به دنبال این بود که طرحش در ضمن اصول قانون اساسی بیاید اما آنچه مدنظر وی بود تصویب نشد. این امر باعث شد که طالقانی در خطبههای نماز جمعه روز ۱۶ شهریور ۱۳۵۸ که آخرین خطبه وی بود، با لحنی انتقادی و گلهآمیز از تصویب نشدن اصول شوراها در قانون اساسی و مزایای شوراها و تأثیر آن بر مردم سخن بگوید. وی مصراً از نمایندگان مجلس خواست که با تصویب مواد قانونی شوراها کار مردم را به خودشان بسپارند تا مردم باور کنند که انقلاب شده و خودشان میتوانند سرنوشت خود را تعیین کنند و بیاموزند که چگونه مردمسالاری را عملاً به اجرا گذارند. چندین بار تاکید می کند:« پیغمبرش با آن عظمت می گوید با این مردم مشورت کن، به اینها شخصیت بده، بدانند که مسئولیت دارند متکی به شخص رهبر نباشند. گروه ها و افراد دستاندرکار شاید اینطور تشخیص بدهند که اگر شورا باشد دیگر ما چه کاره هستیم؟ شما هیچ بروید دنبال کارتان، بگذارید این مردم مسئولیت پیدا کنند».
ایشان میگفتند که شوراها میتواند مشکلات و معایب دموکراسی را رفع کند و نهادی برای تامین خواست همه اقشار، اقوام، گروهها و مشارکت آنها در اداره و تصمیمگیریهای کشور است. به عقیده وی با حضور مردم در شوراها (از روستا تا استان) و اداره آنها به وسیله مردم اهداف حکومت تضمین میشود. شوراها تحققبخش و تضمین کننده آزادی هستند و حضور مردم را به مثابه صاحبان حکومت نهادینه میکنند. به علت آنکه آخرین نماز جمعه بر سر قطعه شهدا برپا شد و تأکید ایشان بر شورا بود، مردم در تشییع جنازه وی فریاد میزدند: «پیام طالقانی، شهادت است و شورا»
بعد از تصویب قانون شوراها در هیئت دولت و شورای انقلاب، در یک برنامه تلویزیونی مجری برنامه از آیتالله طالقانی میخواهد بار دیگر نظر خود را درباره شوراها بیان کند؛ و اگر پیام خاصی دارد آن را بیان نماید، که ایشان در این رابطه میگوید: «من پیام خاصی در مورد شوراها ندارم. پیام من، پیام انقلاب اسلامی است و پیام قرآن است؛ یعنی اولین مسئله برای یک ملتی که در مقابل طغیان و ظلم قیام کرده همین است که مردم احساس کنند که در سرنوشت خودشان دخالت دارند. چرا طغیان میکنند؟ چون همه چیز از آنها سلب شده است. چرا در مقابل ظلم قیام میکنند؟ برای اینکه میبینند در امور اقتصادی، زندگی، اداری، کار و کسب، و در همه چیز مسلوبالاختیار هستند. اولین درخواستشان این است که آن چیزی که از ایشان سلب شده به آنها برگردد؛ یعنی مردمی که هیچ اختیاری در سرنوشت زندگی اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و حتی اخلاقی خود نداشتند؛ زندگیشان را به دست بگیرند. این مسئله باید به مردم ارائه بشود تا مردم شروع کنند، سرنوشتشان را به دست بگیرند. راهش چیست؟ راهش همین شوراهاست. مردم بتوانند در یک دِهی، در یک شهری، در یک کارخانهای، در یک مؤسسهای دور هم جمع بشوند و در تعیین مقدرات خودشان صاحب رأی باشند. وجود شورا مهمتر از اصل آرایی که از شورا بیرون میآید، است. چون به انسانها، انسانهای محروم، انسانهای مستضعف و انسانهایی که از مسیر و سرنوشت خودشان رانده شدهاند؛ این حق را به آنها میدهیم و این شخصیت به آنها برمیگردد.»
پیگیرهای مستمر آیت الله طالقانی در بحث شوراها باعث شد در مجلس خبرگان قانون اساسی اصول یکصد تا یکصد و ششم قانون اساسی مربوط شوراهای شهر و روستا به پیشنهاد وی، افزوده شود.
علاوه بر همه اینها نخستین شورای شهر را در سنندج، در اوج آشفتگی و آشوب و درگیری مسلحانه در این منطقه، خود طالقانی تشکیل داد. جالب این است در شورای شهر سنندج که از یازده نفر تشکیل میشد، سه نماینده مارکسیست بودند و آقای طالقانی این شورا را تایید کردند و از این جهت شاید در تاریخ بی نظیر باشد که یک مجتهد عضویت غیر مسلمانان در چنین شورایی را تایید کرده باشد. البته در دوران مشروطه گفته شده بود که مثلا کلیمی ها و زرتشتی ها و مسیحی ها نماینده داشته باشند، اما در آنجا محدودیت وجود داشت. اما در انتخابات سنندج کاملا آزاد بود و مسلمان و غیر مسلمان شرکت کردند و هرکس که بیشتر رای آورد عضو شورا شد، آقای طالقانی هم این انتخابات را تایید کردند و بسیار تاکید داشتند که این رویه ادامه پیدا کند.
در نهایت آیت الله طالقانی پس از دریافت مأموریت از ناحیه آیت الله خمینی برای پیگیری مسأله شوراها، گروهی از حقوقدانان مشهور را موظف کرد تا طرح جامعی برای تشکیل شوراها تهیه کنند و آنها نخستین سند مدیریت شورایی را در ۱۴ ماده تهیه کردند که بسیاری از آن مواد اولیهها در قانون اساسی و قانون شوراها گنجانده شد و سالها بعد در دولت اصلاحات به عمل درآمد و اجرا شد. بی شک مرحوم طالقانی، هرچند در بحث شوراها در مجلس خبرگان دیگر در حیات نبود، لکن باید او را از بنیانگذاران فکر شورا در ایران دانست.
با اینکه اوایل پیروزی انقلاب شور و شوق فراوانی برای به مرحله اجرا در آوردن اصل شوراهای اسلامی شهر و روستا وجود داشت اما امکان تحقق این وعده میسر نشد تا اینکه در دولت اصلاحات در نظر همه چیز برای تحقق آرزوی آیت الله طالقانی آماده بود و هفتم اسفند ۱۳۷۷ اولین دوره انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا برگزار شد و شورای شهر و روستا در جمهوری اسلامی ایران رسماً بنا نهاده شد. هرچند بذری که آیت الله طالقانی کاشته بود و در دوره اصلاحات امیدهایی برای شکوفا شدنش پدید آمده بود به دلیل فشارهای بیرونی و اختلافات درونی در آن دوره به باروری نرسید و ناکام ماند.
شورایی که در سالهای بعد ادامه یافت و در اردیبهشت ۹۶ پنجمین دوره خود را گذراند و این که تا چه اندازه توانست و میتواند با شرایط حال حاضر تداعی کننده هدف ایت الله طالقانی باشد نیاز به تحریری گسترده تر دارد ولی بی شک فاصله اش با نگاه استبداد ستیزی طالقانی به شورا کم نیست اما طالقانی اصل وجود شورا را مهمتر از آرایی میدانست که میتواند از شورا بیرون بیاید.
آیت الله طالقانی عمرش کوتاه بود و در ۱۹ شهریور ۱۳۵۸ مردم را در برابر همه طاغوتهایی که برای میراث خواری انقلاب دندان تیز کرده بودند تنها گذاشت. قلب مهربانش کینه و دورویی و نفاق را تاب نیاورد و حسرت و افسوس از غیاب «پدر طالقانی» در سالهای پس از انقلاب به بدرقه پیکرش در بهشت زهرا ختم نشد و دوباره پس از سالها تازه می فهمیم که چه گوهر دردانه ای از دست رفته و چرا او باید به آن زودی عزم سفری ابدی می کرد.
اولین امام جمعه تهران پس از انقلاب که دانشگاه خیلی نتوانست میزبان این مهمان باشد. تریبونی که یک روز طالقانی را پذیرا بود بعدها چه مهمانان ناخوانده ای را شاهد بود و بعد از او چه نا مردمی ها که از این تریبون مقدس به این مردم نرفت. نماز جمعه هایش نماد وحدت بود و اتحاد و از آنجا بود که مردم را از هر قشر و گروهی، نژاد و قومی، دسته و گروهی به وحدت می خواند.
انتهای پیام/ حسن بنام
درود به شرفش