پایگاه خبری-تحلیلی ریواس جنوب (rivasjonoob.ir)/

آرمان فرهادی

آرمان فرهادی– کارشناس ارشد علوم سیاسی

یادداشت سیاسی- به قلم آرمان فرهادی*/

به طور کلی از  ناسیونالیسم به عنوان “بیماری چند شخصیتی” یاد می شود؛ بدین معنی که از این ابزار مهم در طول تاریخ برای اهداف متفاوت استفاده شده است و در نتیجه ما شاهد گونه های مختلفی از ملی گرایی اعم از لیبرالی، محافظه کار، توسعه طلب، ضد استعماری و… هستیم.

از سوی دیگر در جوامع مختلف (که امروز در قالب دولت – ملت ها نظام بین الملل را شکل داده اند) به تناسب ویژگی های فرهنگی، تاریخی و یا سیاسی خاص خود، این مفهوم دارای کاربردهای متفاوت و اهداف متفاوت بوده است؛ گاه ناسیونالیسم بر اساس فرهنگ و تاریخ مشترک یک ملت شکل می گیرد و بر تجدید حیات یک ملت به منزله ی تمدنی متمایز و نه اجتماع سیاسی جدا تاکید می گذارد که از آن به عنوان “ناسیونالیسم فرهنگی” یاد می گردد. ناسیونالیسم هیتلر در قالب برتری نژاد آریایی، نمونه ای بارز از این نگاه به ملی گرایی بوده است. و گاه این مفهوم به ملت به عنوان یک اجتماع سیاسی با گرایش های مختلف فرهنگی نگاه می کند که نمونه آن را در اکثر ناسیونالیسم های اروپایی مشاهده می کنیم . ایالت متحده آمریکا از بنیان بر اساس چنین نگاهی به “ناسیونالیسم سیاسی” شکل گرفت.

از آمریکا به عنوان “دیگ در هم جوش” یاد می شود. بدین معنی که دولتی در آمریکا تشکیل شد که چندین ایالت را زیر چتر خود گرفت و جامعه ای به وجود آمد که از همگونی فرهنگی چندانی برخوردار نبود. در طول تاریخ هر چه ایالات متحده جلوتر رفت مهاجرت ها هم بیشتر شد و در نتیجه امروز شاهد یک آمریکای رنگارنگ و ملتقط به لحاظ نژادی و فرهنگی هستیم. بدین ترتیب ناسیونالیسم در این کشور از اساس دارای رنگ و بویی سیاسی و لیبرالی بود. این ملی گرایی لیبرال بدان معنی است که فردگرایی به معنای اعتقاد به آزادی فرد در جامعه فارغ از نژاد و قومیت و همچنین تعهد به دموکراسی به عنوان شیوه برتر انتخاب حاکمان، مبنای شکل‌گیری جامعه و دولت آمریکاست.

گرچه در طول تاریخ شکل‌گیری دولت آمریکا،  شاهد نابسامانی‌هایی در خصوص تمایز میان نژاد سیاه و سفید بودیم اما پس از ۱۹۶۰ و پیروزی هایی که جنبش ضد نژادپرستی سیاهان در آمریکا بدست آورد ناسیونالیسم لیبرال آمریکا جای پای خود را در این کشور محکم تر کرد. هر چند هنوز رگه هایی از تبعیض علیه سیاهان پابرجاست، به هر حال آمریکایی های مکزیکی تبار و سیاهان امروز در جامعه آمریکا به عنوان شهروند محسوب می شوند و مهاجرت ها همچنان ادامه دارد.

در مناظرات انتخاباتی میان دو نامزد مطرح انتخابات آمریکا، باز شاهد خودنمایی مباحثی با رنگ و بوی ناسیونالیستی به خصوص در صحبت های ترامپ جمهوری خواه بودیم. ناسیونالیسیم مورد تاکید ترامپ با آنچه هیلاری کلینتون و دموکرات ها به دنبال آن هستند بسیار متفاوت است. تقابل دو نگاه به ملی گرایی در صحبت های این دو نامزذ دیده می شود. یعنی ملی گرایی محافظه کار و ملی گرایی لیبرال. گونه ی اول، شاخص اصلی صحبت های ترامپ بوده است. اساسا ملی گرایی محافظه کار در جوامع کم و بیش همدست به لحاظ فرهنگی کاربرد دارد. رویای آمریکایی، مقابله با مهاجرت، ایجاد آمریکایی واحد ویکپارچه، کشیدن دیوار با کشور همسایه، اخراج مکزیکی ها و مسلمان ها، همه و همه از ملی گرایی محافظه کار ترامپ حکایت می کند.

%d9%87%db%8c%d9%84%d8%a7%d8%b1%db%8c-%da%a9%d9%84%db%8c%d9%86%d8%aa%d9%88%d9%86-%d9%88-%d8%af%d9%88%d9%86%d8%a7%d9%84%d8%af-%d8%aa%d8%b1%d8%a7%d9%85%d9%be

این نوع نگاه را می توان در دایره گسترده تر پوپولیسم (عوام گرایی) هم قرار داد. نگاه ترامپ به ناسیونالیسم از این پنداشت الهام می گیرد که برای دفع تهدیدات داخلی و خارجی باید نوید همبستگی اجتماعی داد و احساسات میهن دوستی مردم را برانگیخت. مهمترین دشمن خارجی تهدید کننده ی یکپارچگی آمریکا، در صحبت های ترامپ مهاجران هستند. او از اخراج مسلمان ها و مکزیکی ها صحبت می کند و به دنبال احیای رویای آمریکایی است.  این صحبت های ترامپ نوعی سنت شکنی در این کشور است چراکه آمریکا از ابتدا بر مبنای نگاه سیاسی و لیبرال به ملی گرایی شکل گرفت و آمریکایی جدا از نژاد سیاه یا مهاجران مکزیکی و مسلمانان  به رویا بیشتر شبیه است تا واقعیت.

از سوی دیگر هیلاری کلینتون، بر اساس سنت های سیاسی دیرین نظام آمریکا و به دور از سنت شکنی، از ملی گرایی لیبرال به عنوان ناسیونالیسم پر کاربرد در ملت هایی به لحاظ فرهنگی ناهمگون و با مبنای شکل گیری سیاسی حمایت می کند که با نظام سیاسی ایالات متحده سازگار است. بدین ترتیب که همه مردم این کشور اعم از سیاه، سفید، مکزیکی، مهاجر، مسلمان و غیره، شهروند این کشور محسوب می شوند و دارای حقوق شهروندی هستند . کلینتون  دست کم در صحبت های انتخاباتی دیواری بین خودی و غیرخودی نمی کشد و همه مردم را در پیشرفت آمریکا سهیم می داند.

این دو برداشت از ناسیونالیسم در عرصه ی سیاست خارجی دولت ایالات متحده نیز دارای پیامدهای متفاوت است. نگاه محافظه کارانه ترامپ به طور کلی با توسعه طلبی و نظامی گری در خارج پیوند پنهان دارد. این برداشت، درونگر و تنگ نظر است. در داخل نژاد گرایی، خلوص فرهنگی و مهاجرستیزی را ترجیح می دهد و در بیرون به بیگانه ستیزی و گسترش هر چه بیشتر قدرت آمریکا در جهان ولو با نظامی گری، معتقد است.

اظهارنظرهای ترامپ در مورد پاره‌کردن برجام، به معنای بی‌اعتنایی او به سازمان‌های بین‌المللی و حقوق بین‌الملل است. این در حالی است که هیلاری کلینتون به عنوان یک ملی‌گرای لیبرال به دلیل تعهد لیبرالی‌اش به فردگرایی -دست کم در موضع‌گیری- همه انسان‌ها را دارای ارزش واحد می‌داند. همان چیزی که به عنوان حمایت از “حقوق بشر” در عرصه جهانی مطرح است. (البته در مباحث اقتصادی جهت گیری های دو حزب جمهوری خواه و دموکرات با هم متفاوت است و مفهوم لیبرال در اینجا تنها برای توصیف گونه ای از ناسیونالیسم به کاربرده می شود).

از سوی دیگر ملی گرایان لیبرال به حقوق و سازمان های بین الملل  به دلیل ترس از جنگ و بازگشتن به وضع طبیعی بین الملل نگاهی مثبت دارند و معتقدند می توان از آنها در راستای گسترش صلح بین الملل و جهان وطن گرایی ، بهره برد. آنان برای حل مسایل بین المللی در ابتدا به دنبال “راه حل سیاسی” هستند. یعنی به توافق و راه حل های مسالمت آمیز توجه بیشتری دارند.

از جهت گیری لیبرال به نظر می رسد در این دور از انتخابات آمریکا، دموکرات ها از شانس بیشتری برای تکیه زدن بر کرسی ریاست جمهوری برخوردار باشند. شاید از دلایل عمده آن، نگاه تندروانه و عوام گرایانه رقیب جمهوری خواهشان به مسایل داخلی و بین المللی باشد که چندان با نگاه غالب سازگار نیست.

ناسیونالیسم محافظه کار ترامپ پاشنه آشیل اوست. چرا که همانطور که گفته شد آمریکا به سان دیگی در هم جوش، ترکیب متفاوتی از قومیت ها، مهاجران، پیروان مذاهب و…  را در خود جای داده است و صحبت کردن از آمریکای خالص صحبتی پوچ و بی محتواست. در عرصه بین الملل صحبت های ترامپ در جهانی که با گسترش سازمان های بین المللی و حقوق بین الملل به دنبال یکپارچه شدن است، باز کوته بینانه و احساسی است.

از سوی دیگر هیلاری با تعقل بیشتر به داخل و خارج آمریکا نگاه می کند و ملی گرایی لیبرال او که در داخل حضور نژاد ها و مهاجران به عنوان شهروند آمریکایی را می پذیرد و در خارج نگاهی به مراتب صلح طلبانه تر به رویدادها دارد، عامل اصلی موفقیتش در انتخابات پیش روست. بی تردید ضعف رقیب جمهوری خواه در تحلیل، موضع گیری های عاقلانه و ارایه برنامه های جذاب، در این موفقیت تاثیر چشمگیر خواهد داشت.

* کارشناس ارشد علوم سیاسی

انتهای پیام/ ریواس جنوب