واکاوی بحران برف 22 بهمن در کهگیلویه و بویراحمد همه پای کار هستند اما کارها خوب جلو نمیروند؛ راز این معما چیست؟
پایگاه خبری-تحلیلی ریواس جنوب (rivasjonoob.ir)/
بارش برفی سبک، کهگیلویه و بویراحمد را علیرغم تلاشهای شبانهروزی عوامل امدادی و مرتبط با بحران به هم ریخت اما اگر از برخی کمکاریها همچون قطع ۷ ساعته شبکه تلفن همراه در اوج بحران بگذاریم، باید گفت که مدیران عمدتا پوتین به پا، در حال تلاش بودند تا مردم کمتر دچار مشکل شوند اما سؤال اینجاست این چه رازی است که با این همه تلاش، باز هم کارها خوب جلو نمیروند و مردم در نزول یک رحمت الهی هم تا این حد در رنج و عذاب هستند؟
به گزارش ریواس جنوب از یاسوج، همزمان با سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران بارش نخستین برف چند سال اخیر در استان کهگیلویه و بویراحمد، بسیاری را خوشحال کرد اما برای صدها مسافر و شهروند نیز مشقتهای زیادی داشت.
مردم در استان کهگیلویه و بویراحمد و مسافرانی که برای برگشت از سفر به استانهای جنوبی از این استان میگذشتند، شب گذشته ساعتهای سختی را گذراندند و به معنای واقعی کلمه در رنج و عذاب بودند.
این رنجها نه در این بحران بلکه در همه بحرانها راز و رمزهای قابل توجهی دارند و از چندین زاویه باید به آن نگاه کرد.
معمایی که میگوید همه عوامل و نیروهای انسانی مرتبط با بحران پای کار هستند اما مردم هم زیر زجر و مشکلات هستند؛ کدام زنجیره در مدیریت بحران مفقوده است؟
کیست که تلاش فداکارانه بچههای راهداری، هلالاحمر، اورژانس، پلیس و دیگر عوامل درگیر را تا پاسی از شب در این جادهها نبیند اما به راستی چرا خروجی کار، آن چیزی نیست که مردم میخواهند؟
مگر نه این است که از شخص معاون عمرانی استاندار تا مدیرکل بحران او و همه عوامل عضو ستاد بحران در صحنه حاضر هستند؛ پس چرا با یک بارش سبک برف این گونه به هم میریزیم؟
اگر بارش برف چند ساعت بیشتر ادامه داشت و اگر ترافیک برخی محورها چند ساعت بیشتر ادامه پیدا میکرد، چه فاجعهای به وجود میآمد؟
اشکال کار واقعا کجاست؟
مسئولان، مردم و رسانهها سه ضلع اثرگذار در بحرانها هستند، در این گزارش به نقش این اضلاع به صورت مختصر پرداخته میشود.
ابتدا گزارشی از آنچه در بارش برف ۲۲ بهمن بارید:
بارش برف از حوالی ساعت ۱۰ صبح به صورت پراکنده آغاز شد و اوج این بارشها از ساعت ۱۹ شب به بعد بود.
هواشناسی پیشبینیهای لازم را کرده بود و همه میدانستند، دوشنبه در کهگیلویه و بویراحمد برف میبارد اما گویا نه مردم و نه مدیران جدی نگرفته بودند.
بارش برف اگرچه بعد از مدتها، برای همه غریب بود اما واقعیت آن است که آنقدر سنگین نبود که این همه مشکل به وجود بیاورد.
برق در بسیاری از شهرهای سردسیری و روستاهای آن قطع شد؛ تلفن همراه که همیشه با یک باد قطع میشود بهترین فرصت را یافته بود که بیش از ۷ ساعت به خواب زمستانی برود و در اوج بحران، شبکه تلفن همراه و مخابرات به طوری کلی قطع شود.
با وجود هشدارهای هواشناسی، اما ستاد بحران در ساعت ۱۹ شب و بعد از مرگ سهراب تشکیل شد و تصمیمات آن فقط برای گزارشدهی به مقامات بالا به درد میخورد.
در بحران بیبرقی، صدا و سیما که گویا تنها رسانه موجود در این استان است بیش از گذشته کارایی خود را از دست داد و عملا اطلاعرسانی موثری به مردم نشد و خبرگزاریها وسایتها نیز در تلاش برای کسب اطلاع و انعکاس به مردم، با محدودیتهای زیادی مواجه بودند.
هزاران خودرو در محورهای مواصلاتی استان برفگیر شدند و در راه ماندند.
محور بابامیدان به یاسوج با ریزش یک سنگ بزرگ به درون جاده و بارش سنگین برف به طور کامل قفل شد.
بارش برف در روزی اتفاق افتاد که حجم سنگینی از مسافران در حال برگشت از سفر بودند و این جاده کشش پذیرایی از آنان را نداشت.
دوربینهای راهداری و پلس، ورود بیش از ۸ هزار خودرو را در این مدت اندک در یک جاده غیراستاندارد و دو بانده ثبت کردند که آماری بسیار بالا است.
مدیرکل بحران استانداری، جاده بابامیدان به یاسوج را یکطرفه اعلام میکند اما این تصمیم نیز راهگشا نبود و بیش از ۱۲ ساعت این محور قفل بود و مردم با زن و بچه در راه و زیر سوز سرما مانده بودند.
عملا هیچ اطلاعرسانی به رانندگان نمیشد و این سکوت در حالی بود که شایعه ریزش تونل آخری مسیر بابامیدان به یاسوج همه را کلافه کرده بود.
هیچ کس تکلیف خودش را نمیدانست؛ برخی رانندگان با تأیید ریزش تونل از بقیه میخواستند که برگردند و همین گره کور این محور را کورتر کرده بود؛ گرهی که ۱۲ ساعت به طول انجامید و خدا کمک کرد که فاجعهای در کهگیلویه و بویراحمد رخ ندهد.
رادیو نیز نتوانست با دادن اطلاعات دقیق و موثق، خلا اطلاعرسانیها را پر کند.
شاهدان عینی به ریواس جنوب گفتند که عوامل پلیس و هلالاحمر و دیگر عوامل درگیر با تأخیر وارد عمل شدند و عمده کارهای انجام گرفته بعد از ساعت ۲۲ شب بوده است.
در درون شهر یاسوج، نیز حال و روز خوشی نبود؛ قطعی برق و حضور با تأخیر عوامل شهرداری ترددها را مختل کرد؛ اوج مشکلات درون شهری یاسوج مربوط به ورودی یاسوج از سمت جاده اصفهان و جاده مهریان در تقاطع تنگه مهریان بود که بیش از سه ساعت مسیر قفل بود.
با همه این نقاط ضعف، اگر از کمکاری عوامل فضای سبز و پسماندها (زباله) بگذریم، اما شهرداری با همکاری پلیس خیلی زود شهر را به حالت عادی برگرداند و عمده بحران برف در جادههای برون شهری بود.
قطعی آب در برخی مناطق شهر یاسوج نیز به گفته متولیان امر به علت قطع برق بوده است.
در این مدت شاهد قطعی گاز نبودیم.
واکاوی این بحران از چند منظر قابل بررسی است.
نقش مسئولان:
قبل ازهر چیز مسؤولان ما باید با پذیرش کمبودها، در جهت رفع آنها بربیایند نه اینکه با مقاومتهای بیدلیل بر ضعفها، سرپوش بگذارند.
کمبود امکانات در حوزه شهرداری و راهداری و دیگر ادارات مرتبط با بحران محرز است و باید فکری شود.
واقعیت آن است که بارش برف مدت کوتاهی و با شدت کم بوده است اما تمرینی بود که عیار مدیران ما سنجیده شود و برای بحرانهای بعدی آمادهتر باشند.
سه سامانه قوی بارشی دیگر در راه کهگیلویه و بویراحمد است که بارشهای آنان، به مراتب سنگینتر است و آمادگیها اگر در این حد باشد، باید منتظر بحرانهای جدیتری باشیم.
جلسه ستاد مدیریت بحران باید قبل از بحران باشد نه اینکه در وسط کاری که انجام شده است نشستی بگیریم و گزارشی بدهیم، شکی نیست که در این گونه جلسات تصمیمی مهمتر از تعطیلی مدارس گرفته نخواهد شد.
نکته دیگر اینکه مدیران ترس از رسانهها را کنار بگذارند و برای حرکت بدون سانسور در مسیر رفع مشکلات مردم به رسانهها نزدیکتر شوند و اطلاعرسانی و فرهنگسازی را جدیتر بگیرند.
باید بپذیریم به هر دلیلی از صدا و سیما استقبال زیادی نمیشود و نباید دیگر رسانهها را به حاشیه برد و آنها را در مقابل همدیگر قرار داد.
نکته مهمتر اینکه بسیار واضح بود که میان ادارات درگیر با بحران، هماهنگی وجود ندارد و هر کس ساز خودش را میزند اما عمدی هم در کار نیست و اینجا به یک راهبری قدرتمند نیاز هست.
همه این حرف را در این واقعیت تلخ باید زد که وقتی از سوی استانداری کهگیلویه و بویراحمد، چهار نقطه برای اسکان اضطراری مسافران در راه مانده، اعلام میشود اما همه این چهار محل تعطیل بودند و مسافرانی که مراجعه کردند با درب بستهای مواجه شدند که هرگز کسی دری را روی انها باز نکرد تا اینکه در مهمانسراها و نمازخانهها اسکان داده شدند.
هیچ مدیری نباید مقاومت کند و این حرف را نپذیرد که هماهنگی در عملیاتها یا نیست یا بسیار کم است.
مدیران همه چیز را به لحظه آخر نسپارند و علاج واقعه را پیش از وقوع بکنند.
نکته دیگر اینکه آقای فیلی به عنوان معاون عمرانی استاندار باید در راهبری تیم مدیریت بحران قویتر از این عمل کند و این عدم ناهماهنگیها را مدیریت کند.
اختیارات متولیان امر را بیشتر کند و برای به روز کردن تجهیزات آنان در مرکز تلاش کند.
هواشناسی نیز لازم است به اطلاعیههای رسمی بسنده نکند و جاهایی که وقوع چنین بحرانهایی قابل پیشبینی است با ارتباط بهتر با رسانهها، و با جزئیات شفافتری روی آنها تأکید کند.
نقش مردم:
بدون تردید، مردم در وقوع بحرانها و کنترل آن نقش بسزایی دارند.
در بحران اخیر در محور بابامیدان به یاسوج اگر مردم و رانندگان با رعایت فرهنگ رانندگی، در مسیر خودشان حرکت میکردند و به مسیر برگشت وارد نمیشدند شاهد این گره کور ترافیکی نبودیم.
در شهر یاسوج نیز وضع همین بود و در نقاطی که مشکل جدیتری بود، هرکس سعی میکرد، زودتر برود.
توجه به شایعات و پیگیری نکردن منابع موثق خبری از دیگر مواردی است که نیازمند فرهنگسازی است و به خود مردم بر میگردد.
عدم مدیریت سفر و موکول کردن آن به یک ساعت و یک روز مشخص از دیگر مواردی است که مردم رعایت نمیکنند و بار اصلی ترافیک را روی محورهایی نامطلوب این استان دوچندان میکنند تا کنترل بحران سختتر شود.
عدم توجه به هشدارهای هواشناسی و دیگر مسئولان در مواقع بحران و پیش از آن، اوضاع را وخیمتر میکند و لازم است مردم به این اطلاعیهها و نکاتی که از رسانهها اعلام میشود، توجه کنند.
آستانه تحمل و صبوری از دیگر شاخصههایی است که اگر در مردم تقویت شود، مدیریت بحران را راحتتر میکند.
یکی دیگر از موضوعاتی که مردم باید به آن توجه کنند، تجهیز خودرو به زنجیرچرخ، پرکردن باک بنزین و همراه داشتن وسایل خوراکی و گرمایشی است.
نقش رسانهها:
رسانهها نیز که پیش از وقوع بحران، نقدها و بیان ضعفها از سوی آنان بسیار ضروری و مؤثر است در هنگام وقوع بحران لازم است روی اطلاعرسانی و حل مشکلات متمرکز شوند و نقدها و گاها تخریبهایی که از دل این نقدها گاها اجتنابناپذیر است را به زمان دیگری موکول کنند و در کنار مدیران قرار بگیرند.
از خبرهای احساسی و دامن زدن به شایعات و گاها از کاه کوه ساختنها در موقع بحران باید به جد پرهیز کرد تا مدیریت بحران به شکل بهتری انجام شود.
————————
گزارش از کریم بنام
————————-
انتهای پیام/ک-ب
با سلام و خسته نباشید
ما که خودمان تو مسیر بودیم ساعت ۱۰ صبح از مسیر دهدشت تا سرفاریاب اومدیم که گفتند جاده مسدوده برگشتیم از مسیر گچساران تا کوشک که رسیدیم تا خییییلی شلوغه حقیقتش یه بن بست بود نه تلفن آنتن داشت نه راه برگشتی بود نه رادیو انتن دهی داشت ستاد بحران کجا بود این ستاد همه کشکه نتیجه ستاد بحران همیشه تعطیلی مدارس ابتدایی بوده همش نه خبری از مدیریت بحران بود نه رسانه این متنی هم که شما گذاشتید رو سایت فقط درباره فرهنگ مردم زیاد نوشتید جاده ای که نه گوشی آنتن داره نه پلیس هست نه امکانات رفاهی تو جاده هست نه رسانه ای که اطلاع رسانی کنه واقعا بعد از ۴۰ سال انقلاب عجب روزی برف اومده که تو استان ما هنوز که هنوزه خبری از مدیریت نیست اون مردمی که همه از هم می خواستند سبقت بگیرند زن و بچه کوچک تو ماشین داشتند که از سرما داشتن یخ می زدند چرا این ستاد بحران تو حوزه بابامیدان یه محلی برای اسکان مسافران نداشت همش فقط با هر جلسه ای که می گیرند کت و شلوار عوض می کنند هر کی که نمی تونه مدیریت کنه بهتره که ردش کنند مگه مدیر باید فقط کت و شلوار بپوشه زن بچه های مردم داشتند از سرما می مردند کدوم مدیر اومد بگه مشکل از ما بوده همه میگن که از خیر گذشت جمع کنید خوتونو خواهشن نظر ما را ثبت کنید ممنون
همش تقصیر محمدی تباره