پایگاه خبری-تحلیلی ریواس جنوب (rivasjonoob.ir)/

صیاد خردمند

ایرانیان سالیان سال ،  حرف زدن ها، همهمه ها، شادی ها، غم ها، دلواپسی ها، دلتنگی ها، خاطره بازی ها، باهم بودن ها را در خانواده خود لمس میکردند، در کوچه ها که قدم برمیداشتی میتوانستی سرصدای بازی بچه ها را در کنار صحبت های بزرگترها شنید، حتی اگه سرصدای دعوای یزرگترها بلند میشد این معنای باهم بودن شان را میداد نه جدایی شان!

از آنجا که  حوادث  بیشتر مواقع، در خانواده ها اتفاق می افتاد محیط خانه محکوم به شلوغی بود، اما روایت آن روزهای خانواده ایرانی روایتی بس متفاوت از حال روز این روزهای آن است، امروزه یا در خانواده ها صحبتی ازانجام نمی شود یا صحبت از هزینه آب، برق، تلفن یا هزینه تحصیل فرزندان است!

حتی در مهمانی ها و دیدارهای فامیلی و خانواده گی بعد از احوالپرسی ابتدایی، بعد نوبت به رمز وای فای و قص علیهذا میرسد! مقدمات و مباحث بالا را  در کنارهم قرار می گیرد متوجه خواهیم شد که فرهنگ گفت گو در خانواده ایرانی کاهش یافته است، گفت گو در عین آنکه خود دارای ارزش ذاتی است و مشخصه های زیستن در اجتماع می باشد به گفته روانشناسان حس امنیت فردی ایجاد می کند و در بین افراد خانواده،  کودکان بیش از بقیه به این احساس امنیت و ضرورت گفت و گو نیاز دارند.

گفت و گو فرصتی است که افراد علایق و دلبستگی های خود را عنوان کنند و همچنین کدورت ها و فاصله های خود را کم کنند به زبانی دیگر گفت گو در خانواده منجر به بازتولید فضای گرم در خانواده می شود. نهادینه شدن معاشرت در خانواده  میزان مسولیت پذیری را افزایش میدهد  بسیاری از آسیب شناسان اجتماعی معتقدند کاهش گفت و گو منجر به کاهش سرمایه اجتماعی و در نهایت نتیجه این امر افت اعتماد اجتماعی در جامعه خواهد بود.

 بسیاری از افراد استدلال می کنند که ارتباط  های خود را در فضای های مجازی حفظ کرده اند ولی چیزی که مشخص  است این می باشد که  فضای مجازی هیچگاه نمی تواند حس صمیمیت را منتقل کند .

اگر نخواهیم همه کاسه کوزه ها را بر سر اینترنت و.. خالی کنیم باید بپذیریم این روزها همه ما درگیر رسانه های دیداری شده ایم کمتر از دردها می گویم! کمتر از دردها می شنویم! دیگر تا آن اندازه اشتیاق برای گفتن حرف های تازه  نداریم! دیگر از شنیدن لطیفه ها لذت نمی بریم! دیگر از شنیدن قصه ها و داستان ها سرشار از حس تخیل نمی شویم! اینها واقعیت های زندگی این روز های ماست، روزهایی است که میگذرد، ولی هنوز به تلخی یا شیرینی این روزها واقف نشده ایم و تکلیف خود را با خودمان تعیین نکرده ایم که آیا واقعا حالمان خوب است؟! شکیبایی چه زیبا گفت حالمان خوب است! اما تو باور نکن!

نگارنده نیت تلخ جلوه دادن فضای کنونی و همچنین سیاه نمایی ندارد ولی امروزه هرچند بسیاری از خانواده ها زیر یک سقف زندگی می کنند ولی عشق و مودت که انتظار میرود در خانواده ها وجود داشته باشد امروزه  بسیار کاهش یافته است.

مجاورت فیزیکی افراد و زندگی کردن باهم به معنای باهم بودن افراد نیست بلکه به این معناست که خانواده دارد تبدیل به خانواده مصنوعی و بی کارکرد می گردد.دیوید رایزمن جامعه شناس آمریکای  بحران ارتباطی جوامع جدید را “انبوه تنها” می نامد یعنی اینکه شما در سیل و موجی از جمعیت ها و شلوغی ها زندگی می کنید اما در عین حال تنها هستید.

از دیگر دلایلی که میتوان عامل پایین آمدن گفت و گو در خانواده ایرانی تلقی کرد میتوان به مشکلات معیشتی و اقتصادی و چند شغله گی که افراد را با خستگی مفرط به آغوش خانواده میفرستد که امکان گفت  گو را از بین میبرد و از طرفی دیگر نگاه مادیاتی حاکم بر جامعه سبب افزایش حس رقابت در افراد گردیده است.  

به نظر میرسد فرصت آن است وقت گذاشتن برای گفت و گو را یاد بگیریم، فضای مونولوگ و تک صدایی حاک در خانه هارا مشارکتی کنیم و اقناع کردن یکدیگر را بپردازیم و از تنش بپرهیزیم  ، برای باهم صحبت ساعت های خستگی را انتخاب نکنیم ، و حین گفتن شنیدن تلویزیون را خاموش کنیم و گوشی را کنار بگذاریم