پایگاه خبری-تحلیلی ریواس جنوب (rivasjonoob.ir)/

بعد از انتشار اظهارات ستار هدایت‌خواه با عنوان «۷ آبان تاریخ ساختگی است / چرا فردوسی نامی از کورش نبرد؟ / چرا یهودی‌ها نام کورش را انتخاب می‌کنند؟ / چرا کورش حق مسلم نام گرفت، محمود منطقیان از چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب استان کهگیلویه و بویراحمد به صحبت‌های این چهره شاخص اصولگرایان واکنش نشان داد.
به گزارش ریواس جنوب، پاسخ منطقیان در ادامه آورده می شود:

هر بذری را که در زمین مناسب بکاری و آبش بدهی می‌روید و به بار می نشیند و خرمی و سرسبزی می آفریند و نیکی نیز در زندگی انسان همچون بذری

است که هر وقت آن را بکاری به بارآید و یک روز به کار آید و هرگز کارایی و سرسبزی خود را از دست نخواهد داد و نابود نخواهدشد و نیکو کار همواره زنده است و به سان درختی است که پیوسته رهگذران از سرسبزی و سایه و میوه آن بهره خواهند برد و آن درخت پیوسته خرم و زیبا خواهد ایستاد و خواهد ماند و امروز داستان کورش هخامنشی، داستان همان بذر و همان درخت سرسبز و خرم است و رهگذران نیز همان نسل‌های گرسنه و تشنه و خسته اند که به سایه و میوه و خرمی آن درخت نیکی نیازمندند و این درس بزرگی است به همه انسانهاکه هرگز در رهگذر تاریخ از گزند روزگاران خسته و ملول و نا امید نشوند و از کاشتن بذر و نهال نیکی در زندگی دستبر ندارند که نیکی به درستی سبب پایندگی است و آن کس که نیکی می‌کارد در زندگی عمر جاودان به دست آرد.

و امروز بعد از دو هزار و پانصد سال به این اصل و یقین رسیده‌ایم که کورش هخامنشی که بذر و نهال داد، نیکی کاشت انسانی زنده و نامی را است و با کار خود عشق به خویش را رنگ جاودانگی بخشید و چه شگفت است که امروز از شرق و غرب جهان مردم به دیدار و تماشای مردی آمده اند که در بُن تاریخ داد و نیکی و انسانیت را فریاد زد و راه نیکی و مهر و داد را به روی آدمیان گشود و چراغ راهی شد، برای آنها که تشنه زندگی نیک و آزادی و انسانیت اند و امروز این مرد بر ما روشن کرد که هرگز بذر و نهال نیکی نمی‌میرد و خوب بودن بهترین سرمایه انسانی است و پس ازگذر قرنها کورش به همه انسانها آموخت که اگر می خواهی جاودانه زندگی کنی، نیکی و داد را پیشه کن. چون کورش در این راه گام نهادو زنده و جاوید ماند. و امروز باید دانست که ستایش کورش ستایش داد و نیکی است زیرا او با داد ورزی و نیکی به جایگاه بلند ماندگاری گام نهاد.

واین روزهاچه نیکوسخن سعدی بزرگ قابل درک است

که:

«سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز

مرده آن است که نامش به نکویی نبرند»

در پیوند با سخنان جناب هدایت خواه و انکار حقیقت کورش بزرگ از سوی ایشان نکات زیر در خور نگریستن است:

جناب هدایت خواه منبع مطالعه دینی و تاریخی شما کدام است که کورش بزرگ را انکار و یا باطل ترین باطل‌ها به زبان می آورید آیا می دانید، علامه بزرگ محمد حسین طباطبایی در تفسیر بزرگ المیزان جلد سیزدهم با تحقیق و بیان دلایل گویا و روشن کورش بزرگ را همان ذوالقرنین می داند که از نیکان و هدایت یافتگان و مومنان بوده است و برخی تفاسیر دیگر مانند”تفسیر نمونه”نیز بر همین نظراند؟ آیا می‌دانید که گذر از نگاه علامه و اهل تحقیق و مفسران و داوری روز پسند کردن در نزد اهل خرد پسندیده و منصفانه نیست؟

آیا این همه کتاب تاریخی که در مورد کورش بزرگ نوشته شده است و نظر مورخان نامداری چون هرودت، گزنفون و کتزیاس یونانی که در شرح احوال او سخنها گفته اند برایتان کافی نیست تا به وجود شهریاری دادگر در تاریخ ایران و جهان ایمان بیاورید. و زبان به ستایش او بگشایید؟ تاریخ ورود کورش به شهر بابل و آزادی این شهراز دست “نبونید”فرمانروای خودکامه وبیدادگرزمان درروزهفتم آبان ماه ثبت شده است و اگر آن روز، هفتم آبان هم نباشد و در روز دیگری روی داده باشد، ازبزرگی وعظمت کورش وآزادی بابِل نمی‌کاهد.

آیامی دانید درباره تاریخ تولد برخی بزرگان نیز اتفاق نظر وجود ندارد؟ بنابراین مهم اصل موضوع است و نه روز و ساعت یک رویداد تاریخی.

جناب هدایت خواه به کدامین دلیل شخصیت بزرگی مانند کورش و بزرگداشت او را انکار می‌کنید و باطل می‌شمارید؟ البته رآی ندایمان تعصب آلود و بدون آگاهی بیش از این هم نمی تواند باشد. آیا بزرگ مردی که در روزگار تاریکی و ستم و خودکامگی و بیداد به پاخاست و دستهای بیدادگران زمانه را از سر مردم ستمدیده کوتاه کرد و آوارگان را به خانه‌هایشان برگرداند و خانه ها و شهرهای ویران را از نو ساخت و آباد کرد و به نظامیان فرمان داد که در شهرها به جان و مال مردم تجاوز نکنند و حقوق انسان‌ها را پاس دارند و در پذیرش حکومتش به مردم حق آزادی و انتخاب داد و اسیران در بندِ ستم را آزاد کرد و همگان را در پرستش خدای خویش و دین و مذهبشان آزادگذاشت واصلمهم احترام به حقوق انسانی را بزرگ شمردوپاس داشت و در دنیایی آلوده به تباهی و ستم، طرحی نو از دادگری و انسانیت و احترام به حقوق انسانی درانداخت و اصل آزادی و زندگی و برابری انسانی را جار زد و نظام بردگی و بندگی در برابر دیگر انسانها را برانداخت و همه ی روزی‌های خود را از مهر خداوندی می‌دانست، از نگاه شما باطل است؟ اگر اینها باطل‌اند پس حق کدام است؟

آیا شخصیتی که همه مردم جهان، با توجه به کارنامه نیکو و درخشانش، زبان به تحسین او گشوده اند، از نظر شما بزک کرده و باطل است؟

آیا بزرگ مردی که در گذر زمان از یادها نرفته و دلها همه دلبسته او شده اند و مهر او در جان‌ها خانه کرده و مردمی که شیفته دادگری او شده اند بدون هزینه کردن از بیت المال مردم، عاشقانه و خردمندانه با توشه ای از دل و جان و دانایی به دیدارش می شتابند از نگاه شما باطل‌اند؟ اگر دنیا به گونه ای شده است که خوبی‌ها و دادگری و انسانیت و احترام به زندگی نوع بشر باطل به شمار آید و خرافه و ریا و دو رنگی بر صدر نشیند و قدر و منزلت بیند پس وای به حال ما و روزگار ما!!! آیا شماآزادیدکه به باور ریشه دارواصیل مردمی آگاه وروشن بین توهین کنید؟

شماگفته ایدکه اگرکورش حقیقت داشت چرافردوسی درشاهنامه ازاو سخن نگفته است. نخست اینکه مگرقراربود حکیم فردوسی ازهمه تاریخ سخن گفته باشد

مگرچیزی راکه فردوسی ازآن سخن

نرانده به معنای نبودن آن چیزاست؟

دوم آیادرآن روزگارمنابع لازم ازتاریخ هخامنشیان وازجمله آثارهرودت وگزنفون ودیگران دراختیارفردوسی بوده است؟ آیافردوسی درآن روزگار، زمان لازم برای پرداختن به سلسله هخامنشی وپیش ازآنها رادراختیارداشته است؟ لیکن بااین وجودجمعی ازصاحب نظران راباوربراین است که کورش همان شهریارکیخسرو است که درشاهنامه آمده است و

ویژگیهایش باکورش بزرگ همسان می‌نماید وفرمان انسان دوستانه کیخسرو درشاهنانه سترگ براین امرگواه است.

درشاهنامه آمده است که کیخسرو:

“بگستردگردجهان داد را

بکنداززمین بیخ بیدادرا”

اوفرمان دادتاجهان راآبادکنندوداد رادرهمه جاجاری سازندودرجنگها به غیرنظامیان آسیب نرسانندو

به آبادی شهرهاوخانه ها پردازندو مال‌ها وگنجهای کشوررادرراه آبادانی کشوروکمک به مردم سرزمینش به کاربرندو

درجهان ندای صلح ودادوآبادی دهند واین کارهاباراه وروش کورش سازگار وهم گون است.

جناب هدایت خواه کورش که نماد نیکی ودادوصلح وآزادی درجهان است ومایه سربلندی ایران درجهان شناخته

شده است ازنگاه شماباطل می نمایدولی درکشوری که ادعاهای بی عمل وتجاوزبه بیت المال و فقروفسادونابرابری وبیکاری وگرانی روزافزون ودرماندگی مردم وخودکشی روزافزون جوانان و آمارنگران کننده طلاق وتباه شدن پیوند خانوادگی واختلاسهای روز افزون وشعارهای گوش خراش وبی حاصل وانزوای اهل هنروفرهنگ وخیل عظیم جوانان بیکاروسرگردان ونشستن رابطه برجای ضابطه وخانواده سالاری به شایسته سالاری وسست شدن پیوندها

وابزارشدن دیانت ومعنویت برای سودبردن ازدنیا وسیاست، فراوان است، همه چیزبنام دیانت مقدس می نمایدورنگ خدایی به خودمی گیردوباپوشش دیانت، حقیقت وعدالت رنگ می‌بازد، شماهیچگاه زبان به نقداین نابسامانیهانگشوده اید

وبنام دیانت وولایت دیده به روی همه بی عدالتیهادر جامعه بسته ایدوهنرتان این است که به پشتوانه مصونیت خودبه باورهای اصیل مردم بتازیدتادردستگاه زمانه جایی

برای خودبسازید.

جناب هدایت خواه آیاآنکس که تاریخ وگذشته باشکوه ایران رامی شناسدوارج می‌نهد صاحب بصیرت است یاآنان که روزی حمایت نکردن ازآقای احمدی نژادرانشان نداشتن بصیرت می دانستندوامروز به قول خودشان پرونده

قطورمالی برای اوویارانش تشکیل شده است. آن‌ها که یک روزاحمدی نژادرانماداصول گرایی اصیل می دانستندویک روزاوویارانش راجریان انحرافی می‌دانستند وامروزهم اهل اختلاس وفسادمالی، چه پاسخی برای مردم ووجدان خویش دارند؟ آنان که یک روزدرتشخیص درست و ونادرست صاحب بصیرت نبودندچراامروزبازهم سخن ازبصیرت می گویند ودیگران رابه نداشتن بصیرت متهم می‌کنند؟

بدانیدوآگاه باشیدکه بصیرت داشتن باعقایدتعصب آلودو خشک وخشونت دررفتارو قیده وتوهین به دیگران سازگارنیست

وگرنه خوارج نهروان ازهمه بابصیرت تربودندوهم آنهابودند که بصیرت خودراازامام علی (ع) فرا ترمی دانستندوراه خشک وخشونت رادرپیش گرفتند.

جناب هدایت خواه به ایمان وباورتان ایمان دارم، امادر تشخیصتان جای پرسش بسیاراست.

باید دانست که ماایرانی به دنیا آمده‌ایم وباهمه مردم دنیا که خواهان صلح ودوستی باشندوحقوق انسان‌ها راپاس بدارنددست مهر و دوستی می‌دهیم تاانسانها به آرامش برسندوصلح و داددرجهان پدیدآیدوروزگار ازخشونت وناامنی درامان ماند ایران ما حدودده هزارسال سابقه تاریخی داردوازسه هزارسال پیش ازمیلاددارای حکومت ودین وقانون وتمدن بوده است.

انکارفرهنگ وتاریخ وگدشته ایران از هرکس که سربزندخطایی نابخشودنی وزیان آور وناسازگاربا این سرزمین کهن وحکمت خیزاست.

فرمان حقوق بشرکورش بزرگ وشاهنامه سترگ فردوسی وآیین رحمانی اسلام وکیش خردونیکی زرتشت نمادوسند وشناسنامه ملی ماست. ایران آریایی راکورش وآریوبرزن وفردوسی وشاهنامه وسعدی وحافظ ومولانا وابن سینا وزکریای رازی وخیام و دیگرشخصیتهای ملی ودینی هویت وزینت وافتخاروبزرگی بخشیده‌اند. بایدآنهارانیک بشناسیم وارج گذاریم وبابهره مندی ازدانش ودانایی وهنرهای روزگارخویش راه ترقی وسربلندی درپیش گیریم وهرگزپیوندخویش راباگذشته خود

ازمیان نبریم؛ چراکه هردرختی از ریشه خویش زنده است وآنان که گذشته واصالت خویش راازدست بدهندپیش ازمردن مرده‌اند.

وسخن آخراینکه بایددانست که دینداری تنهابه آراستن ظاهردینی وپینه بستن پیشانی ولب تکان دادن ووردخواندن وخم وراست شدن وتنها خودرا برحق دانستن وبین آدمیان خط ودیوارکشیدن وهمه امتیازات را از آن خود دانستن و دیگران را بد کیش و منحرف خواندن و مجالس شادی را برهم زدن و خشونت ورزیدن و از دیوار سفارتها بالارفتن وقبرهارازینت دادن و آبادکردن وهمواره ترویج نوحه وعزاکردن ومرگ رابرای غیرخودآرزوداشتن وبهشت ودوزخ را به دلخواه خویش بین خودودیگران بخش کردن ودیگران را گمراه وخودرا برحق شمردن ووظیفه همگان رامریدی وبندگی کیش خوددانستن ورستگاری رادرتبعیت وتقلید دیدن نیست بلکه جان و روح دین وخداپرستی همان است که فردوسی حکیم کوتاه ورسا وپرمعنا سروده است:

“به روز گذر کردن اندیشه کن

پرستیدن دادگر پیشه کن

بی آزاری و سودمندی گزین

که این است آغاز و انجام دین

به نیکی گرای و میازار کس

ره رستگاری همین است وبس”