پایگاه خبری-تحلیلی ریواس جنوب (rivasjonoob.ir)/

غلامعباس موسوی نژاد

هیچکس ها

برای فهمیدن رفتار وبرخورد بعضی از افراد ، در ادارات، مثالی امروزی ومعروف نداریم. اما، اگر تاریخ را ورق بزنیم ، مثالش را در تاریخ می یابیم.

سزای خیانتکاران، در تاریخ، مردن بوده و هرگز، هیچ خیانتکار و دروغگویی مورد اعتماد و رفیق کسی حساب نمی شود و در محاسبات، به حساب نمی آید.

حکایتی نقل شده از زمان آقامحمد خان، ظاهراً در زمان حکومت زندیه، ابراهیم خان کلانتر، کلانتر شیراز بود. هنگامیکه آقا محمد خان، به شیراز حمله کرد، ابراهیم خان کلانتر، به جای مقاومت در مقابل مهاجمین، به طمع کلانتری شیراز در دولت آینده ، با قاجاریان همکاری کرد و دروازه شهر شیراز را برایشان گشود.

آقا محمد خان، که آدم زیرکی بود، ابراهیم خان کلانتر را از دم تیغ گذرانید و””گفت: کسیکه به دوستش خیانت کند ، قابل اعتماد نیست”” .

ظاهرا چوپانی که راه عبور و دور زدن آریوبرزن را به اسکندر نشان داد، از دم تیغ گذرانده شد. زیرا کسیکه به دوستش خیانت می کند در طول تاریخ قابل اعتماد نبوده و نیست .

گاهی ، عده ای از افراد را می بینیم که در تغییرات مدیریت استان و کشور ، دایماً به بقای صندلی خویش می اندیشند و به قول معروف، مانند مگس بر هر گل وگیاهی و بر هر خاک و زباله ای می نشنند.

این گونه افراد *هیچ کس* نام دارند و هویتی جعلی و دست دوم دارند. مثلا شما اگر از یک عدد پرتقال، درخواست کنید که مانند موز بشود، حتی اگر پرتقال، صادقانه تلاش کند که مانند موز شود، باز هم اشتباه است.

زیرا، علیرغم تلاش صادقانه پرتقال، حتی اگر به نتیجه برسد ، بازهم موزی تقلبی و دست دوم خواهد بود و هرگز موزی واقعی نخواهد شد. بلکه پرتقالی است که به قول کارل گستاو یونگ، نقاب دیگری را برچهره زده و خودش را فراموش کرده و دیگری نشان داده است .

دوستانی که گاهی با حزب مؤتلفه اند، گاهی با آقای احمدی نژاد همراهند، گاهی با آقای ولایتی یا دیگری دست در دست بودند و گاهی ادای حمایت از اصلاح طلبان یا روحانی را در می آورند، این دوستان ،جزء *هیچ کس ها* محسوب می شوند.

صد البته که آقایان احمدی نژاد، روحانی، حزب محترم موتلفه و یا سایر نهادها، همه قابل احترام هستند ، زیرا موضعی شفاف وصادقانه داشته و دارند و افراد همراه این شخصیت ها هم برای بنده محترم و قابل احترامند ، تا هنگامیکه به چارچوب مطرح شده توسط گروهشان، پایبند باشند.

هیچ کس ها در هر نهاد و سازمانی یافت می شوند. ولی هرگاه آنانرا یافتید، به آنها وقعی نگذارید و بدون توجه بگذارید تا در جهل خودشان بمانند. ولی شخصیت متقلبشان را برای دوستان خود، آشکار کنید.

اما!! لطفا هرگز، به آنان اعتماد نکنید. کسی را می شناسم که برای کاندیدایی صحبت می کرد و شب هنگام در منزل رقیبش، خوابید. کسانی را می شناسم که تصویر فلان شخص را در منزل آویزان می کردند کاندیدایی را دعوت می کنند، بعد از تشریف بردن آن شخص، تصویر را پایین می کشند و دیگری را جایگزین می کنند.

آنها سعی می کنند که هر دو را بفریبند. اما، کاندیداها هم می دانند که چه کسی دروغ می گوید و چه کسی قابل اعتماد است . هیچ اشکالی ندارد که شما از دیدگاهی دست بکشید و دیدگاهی دیگر را انتخاب کنید، حزب محترم موتلفه ، به خاطر پایداری بر عقایدش و تقید و تعهد به معیارهایش، اگر چه مخالف جناح اصلاح طلبان است، اما همیشه، نزد اصلاح طلبان، قابل احترام و ارجمند بوده و خواهد بود.

هرگز!! خودتان را برای اینکه فرد دیگری بشوید، به زحمت نیاندازید، چون در این صورت، به گروه *هیچ کس ها* می پیوندید.

هر شخصی، باید برای زندگی اش، معیاری مشخص نماید، یا به چارچوبی و معیاری علاقه مند و یا معتقد باشد. حتی اگر این چارچوب، اشتباه باشد. مانند نظم غلط که بهتر از بی نظمی است.

از نظر انسانی و اخلاقی، شخص معتقد، ارجمند تر است از کسی است که هیچ معیاری، ندارد. چون شخص معتقد، رفتاری قابل پیش بینی دارد ولی افراد دم دمی مزاج یا پرچم صفت و حزب باد، مانند ماشین های بدون راهنما و چراغ ترمز هستند، ماشینی که پشت سر این ماشین ها حرکت می کند ، دایما غافل گیر می شود.

زیرا معلوم نیست که چه وقت، می خواهد به *راست* و چه وقت می خواهد به *چپ* بپیچد و چه وقت می خواهد ترمز کند.

اگر این فرهنگ فرصت طلبی، همه گیر شود، فاجعه ای اخلاقی و انسانی در کشور، رخ خواهد داد که آسیب آن از جنگ و زلزله و سیل، بسیار گسترده تر و مخرب تر هست.

جامعه ایرانی، تقریبا در گذر زمان ، جامعه ای اخلاق مدار بوده و همیشه صداقت و جوانمردی در جامعه ما، از بهترین ارزش محسوب می شد. ممکن بود، کسی تهیدست و فقیر باشد، ولی اگر جوانمرد و صادق بود، برای اکثر اقشار جامعه، قابل احترام وشریف بود.

پوریای ولی ، غلامرضا تختی و… برای همین در فرهنگ ایرانی محترم و عزیزند که جوانمرد و صادق بودند. افراد پرچم صفت را بشناسید و از آنان دوری کنید، تامنزوی بشوند و در مسیر زندگیتان، انحراف ایجاد نکنند.

اگر با ذغال فروشان بنشینید، ممکن است شغلشان را انتخاب نکنید ولی لباستان چرک و آلوده می شود. اگر با عطر فروش همنشین باشید ، ممکن است عطار نشوید اما، بوی خوش مشامتان را نوازش می دهد.

هرکسی که همچون مگس است
هر دقیقه ای او را هوس است
او نداند قدر آدمی زاده
هیچش مخوانید که هیچکس است.
ولعاقبه للمتقین