پادشاهی پیروزِ یزدگرد در شاهنامه و تجربه ی مدیریت بحران ۷ ساله
پایگاه خبری-تحلیلی ریواس جنوب (rivasjonoob.ir)/
ریواس جنوب/ تحلیلی از دکتر اسداله الوندی
شاهنامه کتابی است که هرکس با خوانش آن به این نتیجه می رسد که گویا مطالب این کتاب اساسا برای زمانِ او سروده شده است …
یکی از مهتمرین بحث های مطروحه در شاهنامه، مدل حکمرانی شاهان و کارگزاران حکومتی است.
آنچه در ذیل می آید تجربه پایان دادن به یک دوره قحطی ۷ ساله و نحوه مدیریت پادشاه معاصرِ این داستان است….
طبق منابع معتبر تاریخی از جمله شاهنامه، آن چه در مطالعه دوره زمامداری پیروزِ یزدگرد بسیار مورد توجه قرار می گیرد، وضعیت اقتصادی ایران می باشد.
دوران پادشاهی پیروز، مصادف است با یک دوره خشکسالی و قحطی در ایران.
شاهنامه ایرانِ آن روزگار را چنین به تصویر می کشد؛
*دگر سال روی هوا خشک شد*
*ز تنگی به جوی آب چون مُشک شد*
*سه دیگر همان و چهارم همان*
*ز خشکی نبد هیچ کس شادمان*
*هوا را دهان خشک چون خاک شد*
*به جوی اندرون آب تریاک شد*
*ز بس مُردن مردم و چارپای*
*پئی را نبد بر زمین نیز جای*
*بدین گونه تا هفت سال از جهان*
*ندیدند سبزی کهان و مهان*
حاجت به توضیح نیست! فاجعه ی مهیبی ایران را فراگرفته است.
آنچه اکنون اهمیت دارد، نحوه مدیریت این اَبَربحران به کمک کارگزاران حکومت و مرئوسین است.
عمده تصمیمات اخذ شده توسط پیروزشاه جهت مدیریت این بحران بزرگ به شرح ذیل خلاصه می شود؛
۱- ممانعت از اخذ مالیات و گزیت
اولین تدبیر برای اجرای عدالت اقتصادی حذف مالیات ها می باشد. اقتصاد ایران متکی به کشاورزی است و بازار کشاورزان کساد شده است، لذا رشد اقتصادی وجود ندارد که مالیات وضع شود، پس سیاست حذف مالیات از طرف حکومت مرکزی پیشنهاد می شود.
*شهنشاه ایران چو دید آن شگفت*
*خراج و گزیت از جهان برگرفت*
۲- خرید کالاهای استراتژیک توسط حکومت
در شرایط بحران، جهت مدیریت مصرف کالاها، خاصه کالاهای استراتژیک، یک فراخوان عمومی توسط حکومت مرکزی جهت خرید غله اعلام می شود…
برای احصای میزان موجودی کالا و احیانا تامین کالا از طریق واردات چنین امری اجتناب ناپذیر بود. ضمن اینکه توزیع غله توسط حکومت مرکزی به بهبود عدالت و رفع نابرابری ها در شرایط بحران کمک می کرد…
*غله هرچه دارید بپراکنید*
*ز دینار پیروز گنج آکنید*
۳- باز کردن انبارهای دولت و تقسیم محتویات انبار بین مردم
محتویات انبارها و سیلوهای مخفی که اساسا برای چنین روزی پیش بینی شده بودند، به دستور پادشاه بین آحاد جامعه (موکدا تمامی طبقات اجتماعی اعم از کهان و مهان) توزیع می شود…
*به هر شهر که انبار بودش نهان*
*ببخشید بر کهتران و مهان*
۴- مجازات محتکران و مفسدان
حکومت مرکزی پیروز شاه، جهت ممانعت از گران فروشی و توزیع کالاهای محدود بین آحاد مردم، تدابیر شدیدی وضع می کند. انبارداران محتکر و گران فروشان رو به اعدام فجیع وعده می دهد…
*هرآنکس که دارد نهانی غله*
*دگر گاو و گر گوسفند و گله*
*به نرخی فروشد که او را هواست*
*که از خوردنی جانها بی نواست*
*به هر کارداری و خودکامه ای*
*فرستاد تا زان یکی نامه ای*
*که انبارها درگشایند باز*
*به گیتی بر آن کس که هستش نیاز*
*کسی کاو همی میرد از قحط نان*
*ز برنا و از پیرمرد نوان*
*بریزیم ز تن خون انباردار*
*که او کار یزدان گرفته است خوار*
*میانش ببرم به شمشیر تیز*
*برانگیزم از جان او رستخیز*
۵- استدعا از درگاه یزدان برای اتمام قحطی
دست آخر حکومت مرکزی به عنوان آخرین تلاش برای مبارزه با بحران از عموم مردم می خواهد تا با استغاثه به یزدان، به بحران پایان دهد…
*بفرمود تا خانه بگذاشتند*
*به دشت آمده دست برداشتند*
*همی به آسمان اندر آمد خروش*
*ز بس مویه و زاری و درد و جوش*
*به کوه و به هامون و بر دشت و غار*
*ز یزدان همی خواستی زینهار*
و چنین شد که با شروع فروردین ماه سال هشتم، آسمان بارور شد و بحران پایان یافت!
[…] […]