پایگاه خبری-تحلیلی ریواس جنوب (rivasjonoob.ir)/

ریواس جنوب /خیبر بیاتی

ما طردشدگانِ از بهشت به دنیا بخاطر خوردن میوه‌ی ممنوعه، این روزها بیشتر شبیه تبعیدشدگان به جهنم هستیم. زیرا که در قرن ۲۲ شوربختانه هنوز باید شاهد اتفاقاتی عجیب، تأثربار و تأسف‌بار در گوشه و کنار ایران عزیزمان باشیم.

خبر مرگ تلخ مهسا امینی همانند موارد دیگر‌‌، همه‌ی وجدان‌های بیدار را جریحه‌دار و مکدر کرد. اما مقصود در پرداختن به این اتفاقات نباید محدود به بررسی حقوقی و کیفری یک مرگ یا قتل عادی، بلکه ریشه‌یابی چرایی، نقد و تقبیح بروز اینگونه اتفاقات در دامنه‌‌ای فراگیرتر، و جلوگیری از تکرار و استمرار آن‌ها در جامعه باشد. تحلیل چرایی و در ادامه نسخه‌ی نهایی برون‌رفت از چنین اتفاقاتی به جامعه‌شناسان، کارشناسان و مسئولان امر دلسوز محول می‌گردد. اما در نقد، تقبیح و محکومیت چنین اتفاقاتی، هر یک از ما به عنوان یک شهروند مسئول هستیم.

مردمی که به امید دستیابی به آزادی‌های سیاسی و اجتمائی بهتر، با همه سلیقه ها؛ از باحجاب و بی‌حجاب، از لیبرال تا کمونیست، مسلمان و غیرمسلمان و … به خیابان آمدند، دست رد به سینه حکومت قبلی زدند و انقلاب کردند. هشت سال با نثار خون فرزندان‌شان جنگ را دوام آوردند. سال‌ها زیر آوارِ فشارهای سنگین اقتصادی کمر خم کردند اما به امید بهبود اوضاع خم به ابرو نیاوردند. آیا این مردم سزاوار این همه بی‌مهری و چرکین شدن روح و روانشان با این رفتارهای سخیف و زننده، از طرف عده‌ای جمود تندرو و سواستفاده‌گر از دین در زیر لوای دین و مذهب، هستند؟

وطن عزیزمان که وقتی مُهر دو اصل «جمهوری» و «اسلامی» پیشوند نامش شد، قاعدتاً همانطور که از ترکیب نامش مشخص است، توقع بجای همه‌ی مردم این است که رأفت و عدل اسلامی سرلوحه‌اش، و رأی و نظر و خواسته‌ی مردم فصل‌الخطاب همه‌ی اصل‌ها و بنیان‌هایش باشد. و با کسانی که از این مهم به هر نحوی خارج می‌شوند، انتظار می‌رود برخوردی شایسته و بایسته مطابق همین نامش صورت گیرد؛ نه این‌که با سهل‌انگاری‌ها، غرض‌ها یا توجیهاتی، متاسفانه خواسته یا ناخواسته راه را برای دست‌درازی و دست‌اندازی گروهی به جان و حیثیت مردم، هموار نماید.

اکنون قربانیان و همدردان چنین اتفاقاتی، از پیروان راستین و حقیقیِ مکتب عدالت علی(ع) و مکتب ظلم‌ستیزی و آزادگی حسین(ع) و همه‌ی مکاتب آزادگی و انسانی، این پرسش ساده اما عمیق را می‌پرسند که؛ به چه‌دلیل باید میدانِ تاخت و تاز، برای این عده مدعیانِ پوشالی دینداری باز باشد؟
مدعیانی که شعار دینی و عمل دینی‌شان فرسخ‌ها از هم به‌دور است و در جایگاه گشت تربیتیِ دارای ساختار معیوب، با تمسک به این نوع امر به معروف و نهی‌از منکرهای سطحی و دور از اخلاق انسانی، توجه‌ها را از اصل و عمق مکاتب دینی و انسانی که برای مقابله با ظالم و فاسد هست دور، و آن را تا حد تار مو و دکمه‌ی پیراهنی تقلیل می‌دهند. و با انجام این اعمال توحشی و نابخردانه، ذهن‌ها را نه سمت راه دین، بلکه سوی طریق دشمنان دین و گروهک‌های سَلَفی و متحجر متبادر می‌کنند. و به این شکل امید مردم را به یأس، و وجهه‌ی کشور و دین را در نظرها و مناسبات تیره و تار می‌کنند.
اینها در دین‌داری، بنظر شبیه همان بی‌دینانِ به ظاهر دین‌دار کوفه هستند که امام حسین(ع) بعد از ناامیدی در دین‌شان، خطاب به آنان می‌فرماید که: «اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید». و در اینگونه رفتارهایِ به دور از آزادگی‌شان با مظلومان، مصداق همان ظالمانی هستند که حسین(ع) به آنان هشدار می‌دهد: «بترسید از ظلم بر کسی که جز خدا یاری‌گری ندارد».

نتیجه‌ی این بدعت‌ها توسط قشری تندرو‌، و تسامح در برخورد با آنها این شد که؛ خنجرِ تظاهر و ریا، قلب حقیقت و خدمت به خلق را نشانه می‌گیرد. ظواهر و فروع، بلندمرتبه و عزیز می‌شوند اما اصول خوار و به گوشی‌ای کز داده می‌شوند و سپس به باد فراموشی سپرده می‌شوند. جای حق و باطل عوض، و شر در مقام و لباسِ خیر فرمان می‌راند. آنگاه صدای آه مظلوم بلند می‌شود؛ و تیرِ کمان بی‌خردی اینچنین بذر تنفر در دل‌ها می‌کارد.

به راستی چه کسی پاسخگوی رفتارهای بظاهر تربیت اما دور از اخلاق و انسانیت این عده هست که با اینگونه کژی‌ها، اعتقاد مردم را در دین و ایمان نشانه می‌روند و ناخودآگاه با این سؤال روبرو می‌سازد، که اگر راه و روش دینی این است پس فضیلتش بر بی‌دینی چیست؟

به هر روی؛ توصیه به کسانی که در هر منصب و جایگاه و با هر سلیقه‌ای، دلسوز کیان کشور و دغدغه‌مندِ واقعی دین و ایمان مردم‌اند؛ اگر می‌خواهید این حلقه‌ی مقبولیت و اعتماد از طرف مردم روز به روز تنگ‌تر و تاریک‌تر نشود و مردم مأیوس و پراکنده نشوند، تا دیر نشده از کژرفتاری این گروه که عرصه‌ی خدمت به خلق را جولانگاهِ عرض‌اندامِ خودسریِ شومِ خود کرده اند، برائت جویید. و دست اینان و چنین منصب‌های تولید نفرت را از سینه‌ی مردم کوتاه کنید تا شما هم از دَم تیغ خطبه‌ی ۲۷ نهج البلاغه نگذرید؛ آنجا که امام علی(ع) با شنیدن خبر درآوردن خلخال از زن پای یهودی و اینکه تنها وسیله‌ى دفاع زن التماس، خواهش و گریه و درخواست کمک بوده، خشمگینانه بر سر آنان‌که نظاره‌گر بودند، فریاد می‌زند:
«ای مرد‌نمایانی که مرد نیستید، شنیده‌ام به زنی غیرمسلمان تعدی شده است. اگر مرد مسلمانى از این پس از روى تأسف و غصه بمیرد سزاوار است و سرزنش نمى شود. بسیار جاى تعجب است بخدا سوگند اتحادِ اینان در راه باطل و اختلاف و متفرق بودن شما در راه حق قلب را ریشه کن میکند و غم را افزایش مى دهد».

در پایان خطاب به آنانکه طریقِ صلاحیت و سعادت خود را در اینگونه کوره‌‌راه‌ها و دالان‌های تاریک جستجو می‌کنند و در باتلاقِ تعصب و ریا دست و پا می‌زنند؛
«ترسم نرسی به کعبه، ای اعرابی/ کاین ره که تو می‌روی به ترکستان است».
امید که دستاوردِ عبرت‌آموز نمونه‌های تاریخی این شیوه‌ی تربیتِ در زیر بیرقِ زور، مانند کشف اجباری حجاب مایه‌ی عبرت گردد و کار جلب سرمایه‌ی اعتماد مردم همیشه به روزی نرسد که افسوس‌خوران گفته شود؛
«نوش‌دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی/ سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا؟»

خیبر بیاتی ۱۴٠۱/٠۶/۲۸