پایگاه خبری-تحلیلی ریواس جنوب (rivasjonoob.ir)/

گزارش های دلخراشی از مرگ های «خودخواسته» در بخش چاروسا مخابره شده است که دل هر انسان مسوولیت پذیری را به درد می آورد. جوانانی که شمعشان برای همیشه خاموش شد و خانه هایی که به تاریکی مطلق فرو رفتند و پدران و مادرانی که داغدار جوانان خود شدند. این وضعیت نگران کننده موجب جریحه دار شدن احساسات و عواطف مردم در آن منطقه شده است و بسیاری از صاحبان قلم در فضای اجتماعی خواستار بررسی و اقدامات کارشناسی شده برای عبور از این بحران شدند. در همین زمینه حیدر آریایی نژاد در یاداشتی می نویسد مرگ های اینچنینی تنها مرگ یک انسان نیست بلکه مرگ عشق و امید و مرگ کارآمدی و آغاز فصل بحران بزرگ اجتماعی است.

آریایی نژاد یک تلنگر وارد کرد و مثل بسیاری از دردمندان این منطقه از مسوولان استان می پرسد مگر چند نفر باید خود را به کام مرگ بکشانند تا شما به خود آیید؟

او معتقد است زنگ خطر به صدا درآمده است و البته سکوت مسوولان را مرگبار خواند…

ریواس جنوب– حیدر آریایی نژاد

هر از گاهی در گذر بی صدای ثانیه ها، صدای‌ افتادن درختی از جنگل، سکوت اجتماع را در هم می شکند‌، لبخند ها به بهت و حیرت تبدیل می شود و افسون افسوس، بی توجهی و سکوت مرگبار مسئولین ذی ربط را به چالش می کشد!

خودکشی پدیده پیچیده ایست و قطعا دلایل پیچیده ای هم دارد.
وقتی انسان، سرخورده و ناامید می شود،‌ دچار اختلالات روانی یا شکست عشقی می شود، و یا مشکلات استرس زا از قبیل مشکلات مالی- اقتصادی، شغلی و یا تحصیلی پیدا می کند و برای حل این مشکلات راه حل ، حامی، مشاور یا سنگ صبوری برای درد دل نداشته باشد، وقتی فاصله فرزندان با والدین زیاد شود، این شرایط و این مسیر به کوچه بن بستی ختم می شود به نام “خودکشی”.

مرگ های ناشی از خودکشی ، مرگ یک انسان نیست؛
مرگ محبت، مرگ عشق و مرگ امید است، مرگ‌ کارآمدی ست،
بحران اجتماعی ست!

بی توجهی و حتی کم توجهی به این پدیده یعنی از بین رفتن قُبح این موضوع، یعنی تبلیغ بیشتر و یعنی صدور مجوز خودکشی برای همه کسانی که به بحران روحی دچار می شوند!

مگر نه از قتلِ یک انسان به دست غیر ، به قتل بشریت تعبیر شده است؟
مگر مرگ انتخابی یک انسان همان قتل”نفس” نیست با این تفاوت که به دست خود و تحت تأثیر عوامل مختلف روانی، اجتماعی ، اقتصادی و غیره اتفاق می افتد؟
ماهیت این پدیده چه کم از قتل، به دست غیر دارد؟

اتفاق ناگواری که اگرچه هم اکنون کانون آن منطقه و بخشی بنام‌ “چاروسا” ست ولی هشداری عمومی برای مسافران یک کشتی بنام ایران است.
در یکماه اخیر پنج یا ششمین موردی ست که در این منطقه گزارش شده است!

چند فقره خودکشی باید اتفاق بیفتد تا مسیولین ذی ربط به خود بیایند؟

چه چیزی جبران کننده مرگ های جوانان، ناله های مادران و امید های ناامید شده خانواده های آنهاست؟

دود، نشانه آتش است و بحران ها قبل از بروز “آتش زیر خاکستر”!

مطالباتی که خُرد خُرد جمع می شوند، بی پاسخ می مانند، سرکوب می شوند و نهایتاً فرصت بروز.
فرقی ندارد بحران روانی باشد یا اجتماعی- سیاسی؛
منتظر فرصت اند بالاخره پدیدار خواهند شد، دور و زود دارد ولی سوخت و سوز نه.

بحران ها بسته به نوعی که در تقسیم بندی های معمول نام گذاری می شوند، هر کدام دلایل و منشأ خاص خود را دارند.
پدیده ی “خودکشی” نتیجه بحران روانی ست؛
انتهای درماندگی، از خود خالی شدن و شاید احساس “پوچ بودن” است که این گونه، یعنی با پایان دادن به زندگی، خود را نمایان می کند.
هرچه هست “علت” نیست، “معلول” است؛
معلول عوامل مختلفی که راون شناسان و کارشناسان امر پاسخ کامل تری برای آن خواهند داشت و البته راهکار هایی برای درمان.

در کشور ما سازمان های عریض و طویل و گاه هم عرض زیاد داریم و غالباً هم فرهنگی-تربیتی.

شرایط و محیط زندگی، شرایط اقتصادی، تربیت خانوادگی‌ و آگاهی های اجتماعی در کنترل انواع بحران، بویژه بحران های روحی- روانی تاثیرگذار است.

خیلی وقت است که زنگ خطر در استان کهگیلویه و بویراحمد به صدا درآمد؛
یکی دو سال قبل در بخش دیشموک و حالا در بخش چاروسا.
مگر نه اینکه وقتی بیگانه ای به حریم خاکی و آبی‌ ما وارد می شود بصورت اضطراری تشکیل جلسه می شود و نیروی واکنش سریع برای دفاع آماده می شود؟

از زاویه ای دیگر می توان پدیده “خودکشی” را اینگونه تلقی کرد، چون حریم روانی عموم را نشانه گرفته است.

آسیبی اجتماعی که علاوه بر انواع ناملایمات و آسیب های جبران ناپذیری که برای یک خانواده به دنبال دارد، روان عمومی جامعه را مُشوّش کرده می کند، می تواند‌ مُسری هم‌ باشد.
شرایط، اضطراری ست!
باید مراقب بود که این واگیری، “اپیدمی” و فراگیر نشود.

وزارت خانه ورزش و جوانان و در سطح پایین تر اداره کل ورزش و جوانان کار گروهی متشکل از کارشناسانِ اجتماعی، اقتصادی و روان شناسانِ خبره ، برای بررسی این پدیده شوم در منطقه چاروسا، با قید فوریت اعزام کنند و نتیجه پژوهش و کار شناسی خود را به مقامات ملی در حوزه اجتماعی گزارش کنند و برای این موضوع چاره ای بیندیشند.

ماه هاست آژیر خطر به صدا در آمده است، نگاه تیز بین، گوش شنوا و وجدانِ مسئولیت پذیر می خواهد؛ آیا مسئولی با این ویژگی داریم؟
بسم الله…
این گوی و این میدان!